جدول جو
جدول جو

معنی تزبد

تزبد(اِ دِ)
فرو بردن مسکه (کره) رایا خلاصۀ آن گرفتن، (مص ل) شتابی نمودن در سوگند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، با کف شدن دهن. (تاج المصادر بیهقی). کفک برآوردن دهن کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). خشمناک شدن مرد و ظاهر شدن کفک از گوشۀ لبان وی. (از متن اللغه) ، خشمناک شدن مرد و ترسانیدن. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا