جدول جو
جدول جو

معنی تزبع

تزبع
(اِ دِ)
خشمگین شدن، بدخلقی نمودن، عربده نمودن. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغه) ، اذیت رسانیدن بمردم و آزردن آنان. (از متن اللغه) ، سخن درشت و رنجش و رنج گفتن گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج). مداومت داشتن بر سخن رنج آمیز و مستقیم نشدن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). سخن درشت و رنجش آمیز گفتن گرفتن. (ناظم الاطباء) ، براه راست وفاق و نیکو اخلاق نرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج). براه راست نرفتن و نیکو اخلاق نبودن. (ناظم الاطباء) ، متغیر گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا