- تزاور
- یکدیگر را زیارت کردن
معنی تزاور - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
همدیگر را زیارت کننده
با یکدیگر سخن گفتن
با همکوشی
با یکدیگر جفت شدن
زجر کردن
مشورت کردن
دست به دست گرداندن، به پستا گرفتن (پستا نوبت)
همتاراجی
دونده رونده، اسب تند رو، شتر تندرو
دونده رونده، اسب تند رو، شتر تندرو
قوی جثه تنومند و فربه
همسایگی، همسایه بودن با یکدیگر همسایگی کردن، همسایگی
تنومند، فربه، قوی جثه
با هم مشورت کردن، با هم کنکاش کردن
دونده، تیزرفتار، کنایه از اسب تندرو
جفت و قرین شدن با هم، ازدواج کردن، زناشویی
با یکدیگر سخن گفتن، با هم گفتگو کردن، پاسخ هم را گفتن
کسی که آموزش های دشواری برای جنگ و حمله های غافلگیرانه را گذرانده باشد، کماندو، تگاور
خدمت کار
روسی بر نام شاهان روسستان عنوان پادشاهان روسیه قیصر
زور، قوه، قدرت، یارا، توانایی
خادم، خدمتکار، چاکر، پرستار،برای مثال جگرتشنگانند و بی توشگان / که بیچارگانند و بی زاوران (رودکی - ۵۴۳)
خادم، خدمتکار، چاکر، پرستار،
زهره، ناهید
حیوان سواری و بارکش، راحله