تزاجر تزاجر زجر کردن بعضی مر بعضی را از منکر. (ناظم الاطباء). بازداشتن بعضی مر بعضی را از منکر. (از اقرب الموارد). بازداشتن گروهی مر گروهی را از شر. (از المنجد) ، یکدیگر را به هیجان آوردن لشکریان. (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا
تشاجر تشاجر هم ستیزی هم تاشگی با هم نزاع کردن با همس ستیزیدن مشاجره کردن، کشمکش مشاجره فرهنگ لغت هوشیار