جدول جو
جدول جو

معنی تزاجر

تزاجر((تَ جُ))
همدیگر را از انجام کاری نهی کردن
تصویری از تزاجر
تصویر تزاجر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تزاجر

تزاجر

تزاجر
زجر کردن بعضی مر بعضی را از منکر. (ناظم الاطباء). بازداشتن بعضی مر بعضی را از منکر. (از اقرب الموارد). بازداشتن گروهی مر گروهی را از شر. (از المنجد) ، یکدیگر را به هیجان آوردن لشکریان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

تشاجر

تشاجر
هم ستیزی هم تاشگی با هم نزاع کردن با همس ستیزیدن مشاجره کردن، کشمکش مشاجره
فرهنگ لغت هوشیار

تشاجر

تشاجر
مشاجره کردن، با هم نزاع کردن، با یکدیگر خلاف و کشمکش کردن
تشاجر
فرهنگ فارسی عمید

تواجر

تواجر
جَمعِ واژۀ تاجِره. (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به تاجر و تاجره شود
لغت نامه دهخدا