جدول جو
جدول جو

معنی تروریست - جستجوی لغت در جدول جو

تروریست
دهشت افکن
تصویری از تروریست
تصویر تروریست
فرهنگ واژه فارسی سره
تروریست
آدم کش، عامل ترور
تصویری از تروریست
تصویر تروریست
فرهنگ لغت هوشیار
تروریست
فرد یا گروهی که اقدام به ترور کند، آدم کش، فرد یا گروهی که ترور را شیوۀ مناسبی برای نیل به اهداف خود می دانند
تصویری از تروریست
تصویر تروریست
فرهنگ فارسی عمید
تروریست
آن که اقدام به سوء قصد یا کشتن کسی می کند (سیاسی)
تصویری از تروریست
تصویر تروریست
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تروریسم
تصویر تروریسم
دهشت افکنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تروریسم
تصویر تروریسم
اصل حکومت وحشت و فشار
فرهنگ لغت هوشیار
به کارگیری ترور به عنوان شیوه عمل برای دست یافتن به هدف که معمولاً دلایل سیاسی و عقیدتی دارد
فرهنگ فارسی معین
روش کسانی که آدم کشی و تهدید مردم و ایجاد خوف و وحشت را به هر طریقی که باشد برای رسیدن به هدف های سیاسی خود از قبیل تغییر حکومت یا در دست گرفتن زمام امور به کار می گیرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توریست
تصویر توریست
گردشگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توریست
تصویر توریست
سیاح، جهانگرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توریست
تصویر توریست
گردشگر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، گیتی خرام، جهانگرد، گیتی نورد، رهگیر، سیّاح، جهان نورد، سائح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توریست
تصویر توریست
جهانگرد، سیاح، گردشگر (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دروایست
تصویر دروایست
حاجت نیازمندی، ضرورت، سزاواری شایستگی لیاقت، طور روش رسم، ضروری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دروایست
تصویر دروایست
دربایست، ضروری، مورد حاجت، حاجت
فرهنگ فارسی عمید
جمع ضروریه، آچاران بایستگان سنگول جمع ضروریه لوازم، دربایستها احتیاجات. یا ضروریاتست. قضایای یقینی ششگانه که مرجع امور نظری هستند و عبارتند از: اولیات محسوسات متواترات مجربات حدسیات فطریات، امور ششگانه نزد اطبا که عبارتند از: هوا خواب بیداری ماکولات و مشروبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توریسم
تصویر توریسم
گردشگری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توریسم
تصویر توریسم
مسافرت به منظور تفریح و تجارت و بازدید و غیره، گردشگری، جهانگردی (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین