پرونده بستن. (تاج المصادر بیهقی). پرونده کردن جامه ها. (زوزنی). پشتواره بستن جامه ها، بر زمین زدن خود را و دوسیدن بزمین و از جای نرفتن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
پرونده بستن. (تاج المصادر بیهقی). پرونده کردن جامه ها. (زوزنی). پشتواره بستن جامه ها، بر زمین زدن خود را و دوسیدن بزمین و از جای نرفتن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
مهربانی کردن بر کسی. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) ، رحمک اﷲ گفتن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ترحم. (المنجد) (اقرب الموارد). طلب آمرزش کردن بر کسی، و ترحیم در این مورد فصیح تر از ترحم است. (از اقرب الموارد). و رجوع به ترحم شود. - مجلس ترحیم، در تداول فارسی امروز بمعنی مجلس سوگواری، عزاخانه، مجلس ختم و پرسه است
مهربانی کردن بر کسی. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) ، رحمک اﷲ گفتن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ترحم. (المنجد) (اقرب الموارد). طلب آمرزش کردن بر کسی، و ترحیم در این مورد فصیح تر از ترحم است. (از اقرب الموارد). و رجوع به ترحم شود. - مجلس ترحیم، در تداول فارسی امروز بمعنی مجلس سوگواری، عزاخانه، مجلس ختم و پرسه است
نرم کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). نرم گردانیدن. (غیاث اللغات). نرم کردن آوا. نازک کردن آواز. ترقیق. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، بیفکندن. (از تاج المصادر بیهقی) (دهار). آخر اسم رابیفکندن در ندا. (از زوزنی). انداختن حرف آخر کلمه در ندا و در غیر آن بضرورت لأنه تسهیل للنطق. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انداختن حرف آخر ازکلمه منادی و غیرمنادی. (غیاث اللغات). حذف آخر اسم برای تخفیف. (از تعریفات جرجانی). در لغت بمعنی بریدن دم باشد و نزد علمای نحو، حذف آخر اسم است برای تخفیف و بس، بدون هیچ علت دیگری. و این حذف جائز است در منادی و غیرمنادی آنهم برحسب ضرورت و با شرطهای معین، و آن شرطها بدین تفصیل است: منادی مضاف و شبه مضاف نباشد، مستغاث و مندوب نباشد، جمله نباشد، منادی علمی زیاده بر سه حرف باشد یا با تاء تأنیث باشد. مانند: یا حار، در یا حارث و یا مرو، در یا مروان. و تصغیر ترخیم آن است که حروف زائد از حروف اصلی کلمه را حذف و آن کلمه را بصیغۀ تصغیر تبدیل میکنند، مانند: حمید در تصغیر احمد، کذا فی الضوء و العباب و غیرهما. (از کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به الموشح ص 97 و 98 شود، بیضه را در زیر بال ماکیان دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
نرم کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). نرم گردانیدن. (غیاث اللغات). نرم کردن آوا. نازک کردن آواز. ترقیق. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، بیفکندن. (از تاج المصادر بیهقی) (دهار). آخر اسم رابیفکندن در ندا. (از زوزنی). انداختن حرف آخر کلمه در ندا و در غیر آن بضرورت لأنه تسهیل للنطق. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انداختن حرف آخر ازکلمه منادی و غیرمنادی. (غیاث اللغات). حذف آخر اسم برای تخفیف. (از تعریفات جرجانی). در لغت بمعنی بریدن دم باشد و نزد علمای نحو، حذف آخر اسم است برای تخفیف و بس، بدون هیچ علت دیگری. و این حذف جائز است در منادی و غیرمنادی آنهم برحسب ضرورت و با شرطهای معین، و آن شرطها بدین تفصیل است: منادی مضاف و شبه مضاف نباشد، مستغاث و مندوب نباشد، جمله نباشد، منادی عَلَمی زیاده بر سه حرف باشد یا با تاء تأنیث باشد. مانند: یا حار، در یا حارث و یا مرو، در یا مروان. و تصغیر ترخیم آن است که حروف زائد از حروف اصلی کلمه را حذف و آن کلمه را بصیغۀ تصغیر تبدیل میکنند، مانند: حُمَید در تصغیر احمد، کذا فی الضوء و العباب و غیرهما. (از کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به الموشح ص 97 و 98 شود، بیضه را در زیر بال ماکیان دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)