جدول جو
جدول جو

معنی ترخیم

ترخیم
در دستور زبان انداختن حرف آخر کلمه، مثل انداختن حرف نون از آخر مصدر، مانند مثلاً «رفت» از «رفتن» و «گفت» از «گفتن» در کلمات «رفت و آمد» و «گفت وشنید»
تصویری از ترخیم
تصویر ترخیم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ترخیم

ترخیم

ترخیم
دنباله چیزی را بریدن، نرم کردن آواز، انداختن «ن» از آخر مصدر و ساختن مصدر مرخم
ترخیم
فرهنگ فارسی معین

ترخیم

ترخیم
نرم کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). نرم گردانیدن. (غیاث اللغات). نرم کردن آوا. نازک کردن آواز. ترقیق. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، بیفکندن. (از تاج المصادر بیهقی) (دهار). آخر اسم رابیفکندن در ندا. (از زوزنی). انداختن حرف آخر کلمه در ندا و در غیر آن بضرورت لأنه تسهیل للنطق. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انداختن حرف آخر ازکلمه منادی و غیرمنادی. (غیاث اللغات). حذف آخر اسم برای تخفیف. (از تعریفات جرجانی). در لغت بمعنی بریدن دم باشد و نزد علمای نحو، حذف آخر اسم است برای تخفیف و بس، بدون هیچ علت دیگری. و این حذف جائز است در منادی و غیرمنادی آنهم برحسب ضرورت و با شرطهای معین، و آن شرطها بدین تفصیل است: منادی مضاف و شبه مضاف نباشد، مستغاث و مندوب نباشد، جمله نباشد، منادی عَلَمی زیاده بر سه حرف باشد یا با تاء تأنیث باشد. مانند: یا حار، در یا حارث و یا مرو، در یا مروان. و تصغیر ترخیم آن است که حروف زائد از حروف اصلی کلمه را حذف و آن کلمه را بصیغۀ تصغیر تبدیل میکنند، مانند: حُمَید در تصغیر احمد، کذا فی الضوء و العباب و غیرهما. (از کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به الموشح ص 97 و 98 شود، بیضه را در زیر بال ماکیان دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا