- تراونده
- کوزه یا ظرفی که نم پس بدهد یا آب از آن تراوش کند
معنی تراونده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که چیزی را میتراشد
ترواش کننده
کسی که چیزی می تراشد
نو رس (میوه) نو باوه نو بر
میوۀ نارس، نوبر، نوباوه، برای مثال تروندۀ پالیزجان هر گاو و خر را کی رسد / زآن میوه های نادره زیرک دل و گربز خورد (مولوی۲ - ۲۴۶)
متناسب
لمس کننده، حس لامسه
بدرون شونده، داخل شونده، وارد کننده
ورجاوند
آنکه آرایش دهد
مطمئن
اسم برازنده، شایسته لایق زیبنده: شغل برازنده، متناسب شکیل: اندام برازنده
کسی که حیوان علفخوار را در چراگاه بچرا وا دارد
مالک صاحب
آنکه با ناز و تکبر راه رود
خراش دهنده
تراوش کردن
هر چیزی که آنرا تراش داده باشند مانند چوب تخته و غیره
آنکه دیگری را بترساند و بخوف اندازد
حرکت دهنده جنباننده
حقیر ترین بنده
متفرق، منتشر، پخش
آنکه می پراند
پاشیده پاچیده پریشان پخش بشولیده پشولیده پرت وپلا متفرق متشتت، تلف شده صرف شده، گوناگون متفرق، بیگانه غریب مقابل خویش، شیفته شوریده مجذوب، بیشعور کم عقل، بی بندوبار لاابالی بی حفاظ، مشهور، حق ناشناس پست، مطالب جدا و تاء لیف ناشده. یا بخت پراگنده. بخت بد. یا پراگنده بودن، پهن بودن گسترده بودن
پراکنده کننده متفرق سازنده، دور کننده، زجر کننده ترساننده
پراکنده شده، از هم پاشیده
خواننده، نغمه کننده
شکافنده، نقب زن چاه جوی نقاب
آنکه چیزی را بترکاند
خروشنده، فریاد کننده
پاره کننده، چاک دهنده