- تذهب
- زریابی زرینگی
معنی تذهب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آیین، کیش
راهب شدن
زرکاری زرنگاری -1 زر گرفتن زر اندود کردن، زر کاری طلا کاری،جمع تذهیبات. زراندود کردن
افروخته شدن
پاکیزه شدن، آراسته شدن
مهیا کردن و آماده ساختن برای کاری، ساخته و آماده شدن آماده گشتن بسیجیدن، بسیجاندن مهیا و آماده شدن برای کاری
زراندود کردن، طلاکاری، تزیین و نقش و نگار دادن اوراق کتاب های خطی با آب زر و لاجورد
پاکیزه شدن از عیب و نقص
راهب شدن، عبادت کردن، پرستش
زراندود، طلاکاری شده، زرکوبی شده
افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، ضرام، گر زدن، توقّد، التهاب، گر کشیدن، اشتعال، شعله زدن، اضطرام
راه، روش، طریقه، کیش زر اندود کننده طلا کاری و تذهیب شده
آماده و مهیا شدن
راه و روش، طریقه، هر یک از فرقه ها و گرایشات دینی با مجموعه ای از آیین ها و آموزه ها
زر، طلا
مفرد واژۀ اذهاب، ذهوب، در علم شیمی زر، طلا. یک قطعۀ آن ذهبه، جمع اذهاب، زردۀ تخم مرغ