معنی ذهب ذهب مفرد واژۀ اذهاب، ذهوب، در علم شیمی زر، طلا. یک قطعۀ آن ذهبه، جمع اذهاب، زردۀ تخم مرغ تصویر ذهب فرهنگ فارسی عمید