- تدریس
- آموزاندن -1 درس گفتن درس دادن -2 درس گویی، جمع تدریسات
معنی تدریس - جستجوی لغت در جدول جو
- تدریس ((تَ))
- درس دادن
- تدریس
- درس دادن، درس گفتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
درس خوانده، پیامبری که نام او دو بار در قرآن آمده و طبق روایات حیات جاودانه یافته است، او را مخترع لباس و قلم می دانند
چرکین شدن
در خاک نهفتن
پنهان کردن
نرم گردانیدن
خپه کردن، هویدا کردن
پا به پا رفتن آهسته گامی، در نوردیدن نامه -1 درجه بدرجه پیش رفتنپایه پایه بالا رفتن، آهسته آهسته کاری کردن، اجرای امری اندک اندک، جمع تدریجات. پله پله بالا رفتن
عادت کردن
پوشیدن، پوشاندن
دندانه دار کردن، دندانه دار پست و بلند ماهور -1 دندانه دارکردندندانه دندانه - کردن، ناهمواری بریدگی، هر چیز دندانه دار، جمع تضاریس
پارسی کردن واژگان بیگانه را به روش فارسی دگرکردن و آرشی جز آرش آن ها نهادن
خنک کردن آب
کشاورزی، کارگر گیری به کار گماری
نرم کردن زمین
پنهان کردن و پوشانیدن عیب چیزی، عیب خود یا کالای خود را پنهان ساختن، فریب دادن، عوام فریبی، در تصوف فسق و فساد کردن در لباس زهد و تقوا، آراستن ظاهر به جامۀ زهد و پارسایی برای فریب دادن خلق، تظاهر به زهد و تقوا
چرکین کردن، به پلیدی آلوده ساختن
درجه به درجه پیش رفتن، پله پله بالا رفتن، آهسته آهسته و گاه گاه کاری کردن
فرود آمدن کاروان در محلی که پس از اندکی استراحت حرکت کنند
دندانه، هر چیز شبیه دندان، مثل دندانۀ اره، کنگرۀ سر دیوار
Gradualness
постепенность
Allmählichkeit
поступовість
stopniowość
gradualidade
gradualità