معنی تدریج تدریج((تَ)) درجه به درجه پیش رفتن، آهسته آهسته کاری را انجام دادن تصویر تدریج فرهنگ فارسی معین
تدریج تدریج پا به پا رفتن آهسته گامی، در نوردیدن نامه -1 درجه بدرجه پیش رفتنپایه پایه بالا رفتن، آهسته آهسته کاری کردن، اجرای امری اندک اندک، جمع تدریجات. پله پله بالا رفتن فرهنگ لغت هوشیار
تدریج تدریج درجه به درجه پیش رفتن، پله پله بالا رفتن، آهسته آهسته و گاه گاه کاری کردن فرهنگ فارسی عمید