جدول جو
جدول جو

معنی تخسم - جستجوی لغت در جدول جو

تخسم
(تَ سَ)
دهی جزء بخش مرکزی شهرستان رشت که در نه هزارگزی جنوب رشت و سه هزارگزی لاهان قرار دارد. جلگه ای مرطوب است و 248 تن سکنه دارد. آب آن از استخر و چاه ومحصول آن برنج و چای و شغل مردم زراعت و مکاری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تبسم
تصویر تبسم
(دخترانه)
خنده بدون صدا، لبخند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تجسم
تصویر تجسم
تجسم (Visualization) در سینما به فرآیندی اشاره دارد که در آن ایده ها، مفاهیم و داستان ها به تصاویر بصری قابل مشاهده تبدیل می شوند. این فرآیند شامل مجموعه ای از تکنیک ها و ابزارها است که فیلم سازان برای خلق تصاویر، صحنه ها و فضاهای داستانی از آن استفاده می کنند. تجسم در سینما نقش حیاتی در ایجاد تجربه سینمایی برای تماشاگران دارد و می تواند به انتقال احساسات، معانی و پیام های داستانی کمک کند.
جنبه های مختلف تجسم در سینما:
1. فیلم نامه نویسی تصویری :
- تصاویر اولیه : فیلم نامه نویسان با نوشتن صحنه ها و توصیف جزئیات بصری، ایده های اولیه خود را به صورت تصویری تجسم می کنند.
- توضیحات صحنه : در فیلم نامه، صحنه ها با توصیف محیط، لباس ها، حالات چهره و حرکات شخصیت ها تجسم می شوند.
2. استوری بورد :
- طرح های تصویری : استوری بورد شامل یک سری از تصاویر رسم شده است که صحنه های فیلم را به صورت تصویری نمایش می دهد و به فیلم سازان کمک می کند تا توالی صحنه ها و جزئیات بصری را برنامه ریزی کنند.
- برنامه ریزی شات ها : استوری بورد به تیم تولید کمک می کند تا شات ها، زوایا و حرکت دوربین را پیش بینی و برنامه ریزی کنند.
3. طراحی تولید :
- طراحی صحنه و دکور : طراحان تولید با خلق صحنه ها و دکورهای فیلم، ایده های فیلم نامه را به صورت فیزیکی تجسم می کنند.
- لباس ها و آرایش : طراحی لباس و آرایش شخصیت ها نقش مهمی در تجسم دقیق و باورپذیر داستان دارد.
4. فیلم برداری :
- نورپردازی : استفاده از نور برای ایجاد فضا، حالت و تأکید بر جزئیات بصری.
- ترکیب بندی شات ها : فیلم برداران با انتخاب زوایا، فاصله ها و حرکت دوربین به تجسم بصری فیلم کمک می کنند.
5. جلوه های ویژه :
- جلوه های بصری : استفاده از فناوری های دیجیتال و عملی برای خلق تصاویر و صحنه هایی که به صورت واقعی نمی توانند فیلم برداری شوند.
- جلوه های صوتی : صداهای محیطی و جلوه های صوتی نیز به تجسم بصری کمک می کنند و تجربه سینمایی را تکمیل می کنند.
اهمیت تجسم در سینما:
- ایجاد تجربه حسی : تجسم بصری به تماشاگران کمک می کند تا به طور حسی و عمیق با داستان و شخصیت ها ارتباط برقرار کنند.
- انتقال پیام : تصاویر بصری می توانند به انتقال پیام ها و مفاهیم پیچیده به صورت ساده و قابل فهم کمک کنند.
- ایجاد فضا و حالت : از طریق نورپردازی، رنگ ها، و طراحی صحنه، فیلم سازان می توانند فضا و حالت خاصی را به تماشاگران منتقل کنند.
مثال هایی از تجسم در سینما:
1. `Inception` (تلقین) :
- طراحی های پیچیده و بصری : استفاده از جلوه های ویژه برای خلق دنیاهای خواب و معماری های غیرممکن.
- نورپردازی و رنگ ها : استفاده از نور و رنگ برای ایجاد حالت های مختلف در هر لایه از خواب.
2. `Blade Runner 2049` :
- طراحی آینده نگرانه : خلق شهرهای آینده با استفاده از دکورهای بزرگ و جلوه های بصری دیجیتال.
- نورپردازی و سایه ها : استفاده از نور و سایه ها برای ایجاد حالت های مختلف و تأکید بر جزئیات بصری.
3. `The Grand Budapest Hotel` (هتل بزرگ بوداپست) :
- طراحی صحنه های رنگارنگ : استفاده از رنگ های زنده و طراحی دقیق صحنه ها برای ایجاد فضایی خاص و منحصر به فرد.
- ترکیب بندی و حرکت دوربین : استفاده از ترکیب بندی دقیق و حرکت های روان دوربین برای ایجاد تجربه بصری خاص.
نتیجه گیری:
تجسم در سینما فرآیندی پیچیده و چندوجهی است که شامل تمامی جنبه های تولید فیلم می شود. از فیلم نامه نویسی تا فیلم برداری و جلوه های ویژه، تمامی این عناصر به خلق تجربه ای بصری و حسی برای تماشاگران کمک می کنند. تجسم بصری نه تنها به تماشاگران کمک می کند تا به طور عمیق تر با داستان و شخصیت ها ارتباط برقرار کنند، بلکه به انتقال پیام ها و مفاهیم فیلم به شیوه ای موثر و خلاقانه کمک می کند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از تخجم
تصویر تخجم
حریص، آزمند
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، بدیمن، میشوم، شنار، پاسبز، نافرّخ، سبز پا، مشوم، مشئوم، شمال، بداغر، مرخشه، نامیمون، سیاه دست، خشک پی، نحس، بدقدم، منحوس، سبز قدم، بدشگون، نامبارک برای مثال نامم همای دولت و شهباز حضرت است / نه کرکس فرخجی و نه زاغ تخجم است (خاقانی - ۸۴۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجسم
تصویر تجسم
به صورت جسم در پیش چشم نمایان شدن، ایجاد کردن تصویر چیزی در ذهن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توسم
تصویر توسم
به فراست دریافتن، با علامت و نشانی به چیزی پی بردن، وسمه کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنسم
تصویر تنسم
نفس کشیدن، دم زدن، وزش خفیف باد، جستجوی علم یا خبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقسم
تصویر تقسم
پراکنده و پریشان شدن، پراکنده ساختن، پراکندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبسم
تصویر تبسم
لبخند زدن، آهسته خندیدن، لبخند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخوم
تصویر تخوم
جمع تخم، مر زنشان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعسم
تصویر تعسم
طمع داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقسم
تصویر تقسم
پراکنده شدن و پراکنده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توسم
تصویر توسم
بفراست دریافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنسم
تصویر تنسم
نفس کشیدن، دم زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبسم
تصویر تبسم
دندان سپید کردن، نیم خنده کردن، آهسته خندیدن بدون آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجسم
تصویر تجسم
مجسم شدن، تناور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخیم
تصویر تخیم
خیمه زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخرم
تصویر تخرم
از ریشه پارسی خرمی گشتن پیروی از خرمدینان، شکافتن درز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخشم
تصویر تخشم
بویناکی گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخجم
تصویر تخجم
خجل کردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
سالوسی مرد مفریبی ظاهر پرستیدن، سالوسی کردن، ظاهر پرستی، سالوسی، جمع ترسمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقسم
تصویر تقسم
((تَ قَ سُّ))
پراکنده گشتن، پراکنده کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توسم
تصویر توسم
((تَ وَ سُّ))
به فراست دریافتن، وسمه کشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنسم
تصویر تنسم
((تَ نَ سُّ))
جستجو کردن، دم زدن، نفس کشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسم
تصویر ترسم
((تَ رَ سُّ))
ظاهر پرستیدن، سالوسی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجسم
تصویر تجسم
((تَ جَ سُّ))
تناور شدن، دارای جسم شدن، تصویر ذهنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخوم
تصویر تخوم
((تُ خُ))
حد فاصل میان دو زمین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخجم
تصویر تخجم
((تَ خَ جُّ))
نامبارک، نافرخنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبسم
تصویر تبسم
((تَ بَ سُّ))
لبخند زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبسم
تصویر تبسم
لبخند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تجسم
تصویر تجسم
انگارش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تجسم
تصویر تجسم
Embodiment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تجسم
تصویر تجسم
олицетворение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تجسم
تصویر تجسم
Verkörperung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تجسم
تصویر تجسم
втілення
دیکشنری فارسی به اوکراینی