معنی توسم
توسم
((تَ وَ سُّ))
به فراست دریافتن، وسمه کشیدن
تصویر توسم
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با توسم
توسم
توسم
بفراست دریافتن
فرهنگ لغت هوشیار
توسم
توسم
به فراست دریافتن، با علامت و نشانی به چیزی پی بردن، وسمه کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تبسم
تبسم
خنده بدون صدا، لبخند
فرهنگ نامهای ایرانی
توسن
توسن
اسب سرکش
فرهنگ نامهای ایرانی
توسا
توسا
توسکا، درختی بلند و جنگلی که در مناطق مرطوب و کنار آبها می روید
فرهنگ نامهای ایرانی
توسط
توسط
بدست، به دست، میان جی
فرهنگ واژه فارسی سره
توام
توام
همراه
فرهنگ واژه فارسی سره
تجسم
تجسم
انگارش
فرهنگ واژه فارسی سره
تبسم
تبسم
لبخند
فرهنگ واژه فارسی سره