- تحضر
- حاضر شدن
معنی تحضر - جستجوی لغت در جدول جو
- تحضر
- حاضر شدن، آماده شدن، حضور یافتن
- تحضر ((تَ حَ ضُّ))
- حاضر کردن، حاضر شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
واپسگرایی
پیشگاه، دفترخانه
این واژه در تازی نیامده ولی در مرزبان نامه پیاپی به کار رفته (قزوینی) آغالش برانگیخته شدن بر انگیخته شدن، آغالش. توضیح این لغت در قاموسهای عربی نیامده اما در مرزبان نامه مکرر استعمال شده از آن جمله (داعیه طلب پادشاهی و فرماندهی بر شما و دیگر انواع در باطن من پدید آورد و تحرض وتعرض من (بر) مهتری و سروری شما بیفزود (مرزبان نامه چاپ 1317 تهران. 165 و ظاهرا منشا توهم مولف این کتاب وجود (تحریض) است (قزوینی مرزبان نامه. ایضا)
آزاد گردیدن
پرهیز کردن
بر آماسیدن، فرو ریختن، سرازیر شدن به نشیب آمدن نشیبیدن فرو ریختن، فرو دویدن، سرازیر شدن بنشیب آمدن، فرو ریزی، جمع تحدرات
سفت شدن و سخت گردیدن، جمود
احتکار کردن، افسوس خوردن
شرم داشتن
آماده کردن
افسوس خوردن، حسرت خوردن
سرگشته شدن
حاضر کردن، آماده کردن، آوردن، از بر کردن
حسرت داشتن، افسوس خوردن، دریغ خوردن
حیران شدن، سرگشته شدن، سرگردانی، سرگشتگی، در تصوف از مراحل سلوک که عارف در آن مرحله خود را سرگشتۀ جمال و جلال الهی می بیند
احتکار کردن، انبار کردن جنسی به قصد گران فروختن
جای حضور، کنایه از درگاه، جای نوشتن اسناد و احکام، دفتر ثبت اسناد، دفترخانه، سجل، فتوا نامه، گواهی نامه
محضر نوشتن: گواهی نوشتن
محضر نوشتن: گواهی نوشتن
حضور، وقت حاضر آمدن، پیشگاه
محل حضور، دفتر ثبت اسناد، جمع محاضر
جانبداری کردن از عقاید و افکار قبلی همراه با نپذیرفتن آرا و اندیشه های نو، سفت شدن، سخت شدن مانند سنگ، سنگ شدن، به صورت سنگ درآمدن
درگاه، نزدیک، حضور
شهر، مقابل سفر، اقامت و حضور در شهر