- تحزب
- دسته دسته شدن
معنی تحزب - جستجوی لغت در جدول جو
- تحزب
- گروه گروه شدن، دسته دسته شدن، جمع شدن مردم و طرفداری کردن از مرام یا رای کسی
- تحزب ((تَ حَ زُّ))
- گروه گروه شدن، دسته دسته شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اندوهگین شدن، تحزن بر چیزی
دور اندیشی، زره پوشی
پاره پاره شدن، بریده شدن
برآمده بودن پشت، برآمدگی
پردگی در پرده شدن محجوب گشتن
دوستی نمودن، سیراب شدن
جست و جوی، رویداد پرسی
گروهاندن گروه گروه کردن گروهسازی
بازگشت از گناه، نالیدن از اندوه نالش اندهگساری
کوژی کوژ پشتی از پیری
روانش روانیدن اشک از چشم یا آب از دهان
عزب شدن، ترک نمودن نکاح را
محزون شدن، اندوهگین شدن
دوستی نمودن، اظهار دوستی و محبت کردن
گوژ درآوردن، برآمدگی پسیدا کردن میان چیزی، گوژپشتی
در پرده شدن
گروه، فرقه رسیدن چیزی بکسی رسیدن چیزی بکسی
هر یک از قسمت های چهارگانۀ هر جزء قرآن، در علوم سیاسی گروهی از مردم که دارای مرام و مسلک معینی باشند، بهره و نصیب، گروه، دسته
جمع تحزب