آمدن همه قوم و تمام شدن آنها. (از اقرب الموارد) (از قطرالمحیط). آمدن همه آنها و تمام شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). منه الحدیث: فتتامت الیه قریش، ای جأته متوافره متتابعه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
آمدن همه قوم و تمام شدن آنها. (از اقرب الموارد) (از قطرالمحیط). آمدن همه آنها و تمام شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). منه الحدیث: فتتامت الیه ِ قریش، ای جأته متوافره متتابعه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
دهنه، لگام، سر افسار، آنچه از ساز و برگ اسب که با طلا و نقره و جواهر زینت داده باشند، برای مثال هزار اسب مرصّع گوش تا دم / همه زرّین ستام و آهنین سم (نظامی۲ - ۳۰۲)
دهنه، لگام، سر افسار، آنچه از ساز و برگ اسب که با طلا و نقره و جواهر زینت داده باشند، برای مِثال هزار اسب مرصّع گوش تا دم / همه زرّین ستام و آهنین سُم (نظامی۲ - ۳۰۲)
دوقلو، دو بچه که در یک موقع از یک شکم زاییده شوند، هم شکم، همزاد، توأمان، دوبلغانه، جنابه چیزی که همراه، جفت و در کنار چیز دیگر باشد، مثل زن وشوهر
دُوقُلو، دو بچه که در یک موقع از یک شکم زاییده شوند، هَم شِکَم، هَمزاد، توأمان، دوبلغانه، جُنابِه چیزی که همراه، جفت و در کنار چیز دیگر باشد، مثل زن وشوهر
هم شکم، دو چیز با هم همزاد همزاد جنابه، با هم کودکی که با کودک دیگر در یک هنگام زاییده شده باشد همزاد دو قلو. توامان توامین، جمع توائم، جفت (زن و شوهر)، دو چیز همراه
هم شکم، دو چیز با هم همزاد همزاد جنابه، با هم کودکی که با کودک دیگر در یک هنگام زاییده شده باشد همزاد دو قلو. توامان توامین، جمع توائم، جفت (زن و شوهر)، دو چیز همراه