معنی تمام - فرهنگ فارسی معین
معنی تمام
- تمام((تَ))
- کامل، درست، بی عیب، رسا، همه، همگی
تصویر تمام
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تمام
تمام
- تمام
- کامل شدن، تمام و کامل کردن، گذرانیدن و به سر بردن، به سر آمدن، کامل، درست، بی عیب، همه، همگی، زیاد
فرهنگ فارسی عمید