جدول جو
جدول جو

معنی تبست - جستجوی لغت در جدول جو

تبست
تباه، ضایع، فاسد، نابود، زبون، کم ارزش
تصویری از تبست
تصویر تبست
فرهنگ فارسی عمید
تبست
(تَ بِ)
آیین و ملت و مذهب سست وضعیف را گویند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). ملت ضعیف و سست. (ناظم الاطباء). هدایت آرد: اصل این لغت تبهست بوده مخفف شده:
اگر نه عدل شه استی و نیک رایی او
شدی سراسر کار جهان تباه و تبست.
سوزنی.
(انجمن آرا) (آنندراج). برهان و مقلدانش معانی مذهب و ضعیف را هم برای این لفظبا کسر ثانی نوشتند چون ضبط برهان بهیچ وجه قابل اعتبار نیست حذف نمودم. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
تبست
(تَ بَ)
چیزی بود سست. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 36). چیزی باشد سست و از کار افتاده. (فرهنگ اسدی نخجوانی). چیزی تباه و از کار افتاده بود. (فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از شرفنامۀ منیری). بمعنی ضایع و تباه باشد و چیزی تباه شده و از کارافتاده. (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج). سست و از کار شده. (از فرهنگ اوبهی). تباه و ضایع و چیزی تباه شده و از کار افتاده و سست. (ناظم الاطباء). ضایعو تباه و از کار افتاده. (فرهنگ نظام) :
دریغ من که مرا مرگ و زندگانی تلخ
که دل تبست و تباهست و تن تباه و تبست.
آغاجی (از لغت فرس اسدی).
رجوع به تباه و تبست شود، زشت صورت را نیز گفته اند. (برهان). زشت. (انجمن آرا) (آنندراج) (فرهنگ اوبهی) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تبست
ضایع، فاسد
تصویری از تبست
تصویر تبست
فرهنگ لغت هوشیار
تبست
((تَ بَ))
تباه و ضایع، از کار افتاده
تصویری از تبست
تصویر تبست
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تبسم
تصویر تبسم
(دخترانه)
خنده بدون صدا، لبخند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تبستغ
تصویر تبستغ
فصیح، ویژگی آنکه خوب سخن بگوید و کلامش بدون ابهام باشد، همراه با شیدایی، برای مثال گشتم از یمن مدحت شه دین / در سخن بس تبستغ و شیوا (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۱۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبست
تصویر شبست
ویژگی هر چیزی که به نظر ناخوش و ناپسند آید، زشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آبست
تصویر آبست
آبستن، آبست، آبسته، آبستان، در علم زیست شناسی ویژگی زن یا حیوان ماده ای که بچه در شکم داشته باشد، باردار، درپی دارنده مثلاً آبستن حوادث
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبسم
تصویر تبسم
لبخند زدن، آهسته خندیدن، لبخند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبعت
تصویر تبعت
عاقبت بد، نتیجۀ ناگوار
فرهنگ فارسی عمید
(تَ بَ تَ / تِ)
گلیم ریشه دار و طرازدار. (ناظم الاطباء). قالیچه و سجادۀ ریشه دار و جز اینها. (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 291 ب)
لغت نامه دهخدا
(تَ بَ تُ)
مردم فصیح و تیززبان راگویند یعنی مردمی که تند و تیز حرف زنند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) :
گشتم از یمن مدحت شه دین
در سخن بس تبستغ و شیوا.
منجیک (از فرهنگ رشیدی) (از فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
توضیح رشیدی و جهانگیری و فرهنگ نظام این کلمه را در کاف تازی آورده اند و مولف برهان در هر دو ضبط کرده است. ولف در فهرست شاهنامه کبست و گبست هر دو را آورده اما اصح کاف تازی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبست
تصویر کبست
هندوانه ابوجهل: (عیشها بت پرستان تلخ کردی چون کبست روز های دشمنان دین سیه کردی چو قار) (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبست
تصویر شبست
زشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبوت
تصویر تبوت
تابوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبیت
تصویر تبیت
باز داشتن کسی را از حاجت او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبعت
تصویر تبعت
عاقبت بد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبسط
تصویر تبسط
گردش و تفریح، گستردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبسل
تصویر تبسل
ترشروئی از غضب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبسم
تصویر تبسم
دندان سپید کردن، نیم خنده کردن، آهسته خندیدن بدون آواز
فرهنگ لغت هوشیار
مخفف آبستن آبستن، زهدان رحم. زمین آماده شده برای زراعت جزو درونی پوست ترنج و با درنگ و مانند آن گوشت پوست پیه پوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبستغ
تصویر تبستغ
تیز زبان، فصیح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبسر
تصویر تبسر
پیش از وقت حاجت خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبسم
تصویر تبسم
((تَ بَ سُّ))
لبخند زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کبست
تصویر کبست
((کَ بَ))
گیاهی است تلخ، حنظل، هندوانه ابوجهل، گبست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شبست
تصویر شبست
ناپسند، زشت، هراسناک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبسط
تصویر تبسط
((تَ بَ سُّ))
پهناور شدن، گستردگی، گردش، تفرج، گستاخی، بی پروایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبست
تصویر آبست
((بِ))
آبستن، زهدان، رحم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبعت
تصویر تبعت
((تَ بِ عَ))
نتیجه ناگوار، نتیجه بد، رنج، سختی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبست
تصویر آبست
((بَ))
زمین آماده برای کاشت، آبسته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبست
تصویر آبست
بخش درونی پوست مرکبات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گبست
تصویر گبست
((گَ بَ))
گیاهی است تلخ، حنظل، هندوانه ابوجهل، کبست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبسم
تصویر تبسم
لبخند
فرهنگ واژه فارسی سره