جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شبست

شبست

شبست
چیزی را گویند که بر طبع گران و ناخوش آید. (برهان قاطع). گران و بغیض بود. (فرهنگ نظام) :
پنجاه سال رفتی از گاهواره تا گور
بر ناخوشی بریدی راهی بدین شبستی.
ناصرخسرو.
رجوع به شبشت شود
لغت نامه دهخدا

آبست

آبست
مخفف آبستن آبستن، زهدان رحم. زمین آماده شده برای زراعت جزو درونی پوست ترنج و با درنگ و مانند آن گوشت پوست پیه پوست
فرهنگ لغت هوشیار

شبهت

شبهت
پوشیدگی امری، مشابهت، شک تردید، ظن احتمال، اشتباه، اشکال، مثل ماند، جمع شبهات یا دفع شبهت کردن، برطرف کردن شک و گمان از امری. یا زایل کردن شبهت. دفع شبه کردن
فرهنگ لغت هوشیار

شکست

شکست
افتادن و افکندن و آوردن و کشیدن، عمل شکستن، کسر، شکستگی، انکسار
شکست
فرهنگ لغت هوشیار

شکست

شکست
مغلوب شدن، شکستگی، خردشدگی،
در علم زمین شناسی گسیختگی سنگ ها و جدا شدن آن ها،
در علم فیزیک انکسار
شکست خوردن: هزیمت یافتن، مغلوب شدن، گریختن از پیش دشمن، شکست یافتن
شکست یافتن: هزیمت یافتن، مغلوب شدن، گریختن از پیش دشمن، شکست خوردن
شکست دادن: کنایه از مغلوب کردن، منهزم ساختن
شکست و مکست: شکسته، پر پیچ و خم
شکست
فرهنگ فارسی عمید