معنی تاکم - جستجوی لغت در جدول جو
تاکم
از توابع کلیجان رستاق ساری
ادامه...
از توابع کلیجان رستاق ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر تهکم
تهکم
استهزا کردن، خشم گرفتن، تکبر کردن، بر فوت چیزی پشیمانی خوردن، فروریختن و ویران شدن چاه و مانند آن
ادامه...
استهزا کردن، خشم گرفتن، تکبر کردن، بر فوت چیزی پشیمانی خوردن، فروریختن و ویران شدن چاه و مانند آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر تارم
تارم
طارم، خرگاه، سراپرده، گنبد، خانۀ چوبی، نردۀ چوبی یا فلزی، چوب بستی که برای تاک درست می کنند
ادامه...
طارم، خرگاه، سراپرده، گنبد، خانۀ چوبی، نردۀ چوبی یا فلزی، چوب بستی که برای تاک درست می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویر تحکم
تحکم
حکم کردن، حکومت کردن به زور، به میل و رای خود حکم کردن، فرمانروایی، زورگویی
ادامه...
حکم کردن، حکومت کردن به زور، به میل و رای خود حکم کردن، فرمانروایی، زورگویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویر تاکس
تاکس
قیمت ثابت که از طرف دولت برای چیزی معین شود، نرخ
ادامه...
قیمت ثابت که از طرف دولت برای چیزی معین شود، نرخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویر تاکد
تاکد
استوار گشتن چیزی یا امری، محکم شدن، استوار شدن
ادامه...
استوار گشتن چیزی یا امری، محکم شدن، استوار شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر تاثم
تاثم
خودداری کردن و بازایستادن از گناه و توبه کردن
ادامه...
خودداری کردن و بازایستادن از گناه و توبه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر تالم
تالم
دردمند شدن، آزرده شدن، دردناک شدن، دردمندی
ادامه...
دردمند شدن، آزرده شدن، دردناک شدن، دردمندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویر حاکم
حاکم
فرمانده، فرمانروا، فرماندار، قاضی، داور
ادامه...
فرمانده، فرمانروا، فرماندار، قاضی، داور
فرهنگ فارسی عمید
تصویر تراکم
تراکم
روی هم جمع شدن، انباشته شدن، انبوه شدن، بر روی هم گرد آمدن و توده شدن، انبوهی
ادامه...
روی هم جمع شدن، انباشته شدن، انبوه شدن، بر روی هم گرد آمدن و توده شدن، انبوهی
فرهنگ فارسی عمید
تاثم
توبه کردن، باز ایستادن از گناه خستوییدن (اقرار اعتراف)، باز ایستادن از گناه پتتیدن (توبه کردن) باز ایستادن از گناه توبه کردن
ادامه...
توبه کردن، باز ایستادن از گناه خستوییدن (اقرار اعتراف)، باز ایستادن از گناه پتتیدن (توبه کردن) باز ایستادن از گناه توبه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تبکم
تبکم
درماندن در سخن ماندن
ادامه...
درماندن در سخن ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تحاکم
تحاکم
نزدیک حاکم شدن
ادامه...
نزدیک حاکم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تارم
تارم
خانه چوبی، سرا پرده
ادامه...
خانه چوبی، سرا پرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تایم
تایم
بیوه شدن، زمانی بگذرد و ازدواج نکرده باشد فرصت، زمان، وقت
ادامه...
بیوه شدن، زمانی بگذرد و ازدواج نکرده باشد فرصت، زمان، وقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تاحم
تاحم
جولاهه کارتنک
ادامه...
جولاهه کارتنک
فرهنگ لغت هوشیار
تاطم
خشمگینی، تار فامی شب، برهم خوردن خیزابه ها توفندگی، در دل نگاهداشتن
ادامه...
خشمگینی، تار فامی شب، برهم خوردن خیزابه ها توفندگی، در دل نگاهداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تاکد
استوار شدن، استحکام استواری بی برگشت استوار شدن محکم گشتن، استواری استحکام
ادامه...
استوار شدن، استحکام استواری بی برگشت استوار شدن محکم گشتن، استواری استحکام
فرهنگ لغت هوشیار
تاکس
فرانسوی نهاده بها نرخ انگلیسی ساو (مالیات) قیمت نرخ نرخ ثابت هر چیز
ادامه...
فرانسوی نهاده بها نرخ انگلیسی ساو (مالیات) قیمت نرخ نرخ ثابت هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تاکل
تاکل
خوردگی، درخشندگی
ادامه...
خوردگی، درخشندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تالم
دردناک شدن دردیافت ویدا درد یافتن اندوهگین شدن دردمندی نمودن، اندوهناکی اندوهگنی، جمع تالمات
ادامه...
دردناک شدن دردیافت ویدا درد یافتن اندوهگین شدن دردمندی نمودن، اندوهناکی اندوهگنی، جمع تالمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تهکم
تهکم
شکسته و ویران شدن
ادامه...
شکسته و ویران شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تراکم
تراکم
گرد آمدن و بر هم نشستن
ادامه...
گرد آمدن و بر هم نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تحکم
تحکم
فرمان بردن و حکم کردن
ادامه...
فرمان بردن و حکم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حاکم
حاکم
داور، قاضی، راعی آنکه اهلیت فتوی و قضاوت بین اشخاص دارد
ادامه...
داور، قاضی، راعی آنکه اهلیت فتوی و قضاوت بین اشخاص دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تاجم
تاجم
افروخته شدن آتش، سخت خشم گرفتن، سخت گرم شدن
ادامه...
افروخته شدن آتش، سخت خشم گرفتن، سخت گرم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تارم
تارم
((رَ یا رُ))
خانه چوبین، چوب بست که برای انگور و دیگر گیاهان رونده درست کنند، تاره
ادامه...
خانه چوبین، چوب بست که برای انگور و دیگر گیاهان رونده درست کنند، تاره
فرهنگ فارسی معین
تصویر تراکم
تراکم
((تَ کُ))
انباشته شدن، انبوه شدن
ادامه...
انباشته شدن، انبوه شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویر تحکم
تحکم
((تَ حَ کُّ))
زور گفتن، به میل خود رفتار کردن، حکم عادلانه کردن، زورگویی و تعدی، حکومت، فرمانروایی
ادامه...
زور گفتن، به میل خود رفتار کردن، حکم عادلانه کردن، زورگویی و تعدی، حکومت، فرمانروایی
فرهنگ فارسی معین
تصویر تحاکم
تحاکم
((تَ کُ))
با هم به پیش قاضی رفتن
ادامه...
با هم به پیش قاضی رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویر تهکم
تهکم
((تَ هَ کُّ))
دست انداختن، خشم گرفتن، پشیمانی خوردن، ویران شدن
ادامه...
دست انداختن، خشم گرفتن، پشیمانی خوردن، ویران شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویر تاکس
تاکس
((کْ))
نرخ، قیمت ثابت هر چیز
ادامه...
نرخ، قیمت ثابت هر چیز
فرهنگ فارسی معین
تصویر تراکم
تراکم
انباشت، انبوهی، چگالی
ادامه...
انباشت، انبوهی، چگالی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر تارم
تارم
آلاچق
ادامه...
آلاچق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر تالم
تالم
دردناک، اندوه
ادامه...
دردناک، اندوه
فرهنگ واژه فارسی سره