جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تحاکم

تحاکم

تحاکم
بهم (با هم) به حاکم شدن. (زوزنی). با خصم نزدیک حاکم شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). نزدیک حاکم شدن. (آنندراج). ترافع
لغت نامه دهخدا

تراکم

تراکم
روی هم جمع شدن، انباشته شدن، انبوه شدن، بر روی هم گرد آمدن و توده شدن، انبوهی
تراکم
فرهنگ فارسی عمید

محاکم

محاکم
مَحکَمِه ها، جاهای دادرسی، دادگاه ها، جمعِ واژۀ مَحکَمِه
محاکم
فرهنگ فارسی عمید