معنی تاثم - فرهنگ فارسی عمید
معنی تاثم
- تاثم
- خودداری کردن و بازایستادن از گناه و توبه کردن
تصویر تاثم
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با تاثم
تاثم
- تاثم
- توبه کردن، باز ایستادن از گناه خستوییدن (اقرار اعتراف)، باز ایستادن از گناه پتتیدن (توبه کردن) باز ایستادن از گناه توبه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جاثم
- جاثم
- نابود، تک افتاده، کرخت (بی حس) بر سینه خفته، تنها بر زمین افتاده افتاده، هلاک شده، برجای مانده، بی حسی وحرکت شده، جمع جاثمین
فرهنگ لغت هوشیار
تالم
- تالم
- دردناک شدن دردیافت ویدا درد یافتن اندوهگین شدن دردمندی نمودن، اندوهناکی اندوهگنی، جمع تالمات
فرهنگ لغت هوشیار
تاطم
- تاطم
- خشمگینی، تار فامی شب، برهم خوردن خیزابه ها توفندگی، در دل نگاهداشتن
فرهنگ لغت هوشیار