- تاکد
- استوار شدن، استحکام استواری بی برگشت استوار شدن محکم گشتن، استواری استحکام
معنی تاکد - جستجوی لغت در جدول جو
- تاکد
- استوار گشتن چیزی یا امری، محکم شدن، استوار شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مستحکم، برقرار، مکرر بن یافته استوار تاکید شده، استوار محکم: و این نوع عداوت بدان مرتبه متاکد نیست
استوار، محکم، حصین، درواخ، مدغم، ستوار، مرصوص، بادوام، مستحکم
پافشاری
ثابت و بر جای از هر چیزی، ایستاده مقابل جاری
استوار شدن
مال کهنه و قدیمی موروثی
تاکید پیمان و زین بستن و استوار کردن آنها استواراندن پا فشردن، واژ افزایی آوردن واژه ای که آرشی برابر آرش واژه پیشین داشته باشد، سفارش استوار کردن سخت کردن، کلام سابق را با دلیل و ابرام ثابت کردن، استواری، الزام اثبات، بر دو قسم است: الف - تقریر چیزی بطور ثابت در ذهن مخاطل. ب - لفظی است که بر تقریر دلالت کند، مقابل تاسیس، جمع تاکیدات
خوردگی، درخشندگی
فرانسوی نهاده بها نرخ انگلیسی ساو (مالیات) قیمت نرخ نرخ ثابت هر چیز
یگانه شدن یگانستن تاخر پس افتادن باز پس آمدن دنبال افتادن پس ماندن عقب ماندگی مقابل تقدم، پس افتادگی عقب افتادگی، جمع تاخرات. یا تقدم و تاخر. پس و پیش بودن پیشی و پسی
وحشت و نفرت نمودن از ریشه پارسی اپدی گشتن، بی زنی بی نیازی به زن زنگریزی
نیرومند شدن، قوی گشتن توانا گشتن
کج و خمیده گردیدن
آرام و ثابت و بی حرکت، هر چیز به جا مانده و ایستاده در یک جا مانند آب ایستاده که جاری و روان نباشد
قیمت ثابت که از طرف دولت برای چیزی معین شود، نرخ
تاکد، استوار گشتن چیزی یا امری، محکم شدن، استوار شدن
استوار کردن، محکم کردن، عهد یا کلام خود را استوارتر کردن
Emphasis
акцент
Betonung
наголос
nacisk
ênfase
enfasi
énfasis
accent
nadruk
penekanan