تاکد تاکد استوار شدن، استحکام استواری بی برگشت استوار شدن محکم گشتن، استواری استحکام فرهنگ لغت هوشیار
تلکد تلکد دست در گردن کسی انداختن، سطبرگوشت گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بعض چیزی به بعض آن چسبیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا
توکد توکد استوار شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار). استوار گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). تأکد. (آنندراج) (اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا