جدول جو
جدول جو

معنی تانش - جستجوی لغت در جدول جو

تانش
از ماهیان آب شیرین، نوع ’سی پرینیده’ بدین نشان که کوتاه و بیضی شکل است و به لجن های بن برکه های آرام علاقۀ فراوان دارد، معمولاً به رنگ سبز و برنزی است و گاهی به رنگ طلایی زیبایی، با خالهای سیاه درمی آید و طولش از35 سانتیمتر تجاوز نکند و گوشتش بسیار مطبوع است
لغت نامه دهخدا
تانش
درو کردن از ته و بن بوته، درو کردن غلات از بیخ و بن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دانش
تصویر دانش
(پسرانه)
علم، تجربه، مجموعه اطلاعات یا آگاهی هایی که از طریق آموختن یا مطالعه به دست می آید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رانش
تصویر رانش
حرکت، جا به جا شدن مثلاً رانش زمین
در علم فیزیک دفع کردن دو چیز یکدیگر را
اسهال، دفع مدفوع به صورت شل و آبکی که منجر به کم شدن آب بدن می شود، شکم روش، زحیر، تردّد، بیرون روه، شکم روه، هیضه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دانش
تصویر دانش
علم، برای مثال ز دانش به اندر جهان هیچ نیست / تن مرده و جان نادان یکی ست (اسدی - ۱۷۵) نبشتن به خسرو بیاموختند / دلش را به دانش برافروختند (فردوسی - ۱/۳۷ حاشیه)، عقل، خرد
فرهنگ فارسی عمید
اتومبیل زره پوش که دارای توپ و مسلسل است و به واسطۀ چرخ های مخصوصی که دارد در زمین های ناهموار نیز می تواند حرکت کند، تانکر
فرهنگ فارسی عمید
ماده ای که از برخی گیاهان گرفته می شود و در طب برای معالجۀ بعضی بیماری ها و در صنعت برای رنگرزی به کار می رود، جوهر مازو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تابش
تصویر تابش
تابیدن، درخشش، روشنایی و گرمی آفتاب یا آتش، فروغ، پرتو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تازش
تصویر تازش
تاخت و تاز، اسب دوانیدن، اسب تاختن، حمله، هجوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تانی
تصویر تانی
درنگ کردن، به آهستگی و آرامی کاری کردن، آهستگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تانه
تصویر تانه
تار، رشته، نخ، رشتۀ باریک، تاه، تان، تاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تانق
تصویر تانق
تتبع کردن، در کار خود ریزه کاری کردن، گفتار و کردار خود را محکم و متقن انجام دادن، از روی حکمت کاری کردن
فرهنگ فارسی عمید
در کار خود ریزه کاری کردن در کاری نیکو نگریستن تا خوب انجام شود، ریزه کاری، جمع تانقات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانث
تصویر تانث
ماده گردیدن یا مونث شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانف
تصویر تانف
عار و ننگ داشتن، دلتنگی، بیزاری، ضجرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانس
تصویر تانس
انس گرفتن، خو گرفتن خو گیری رامش انس گرفتن خوی گرفتن مقابل توحش
فرهنگ لغت هوشیار
خزانه آب و نفت و غیره که در کارخانه ها بکار میرود و نیز بمعنای ارابه زره دار جنگی است که با توپ و مسلسل مسلح است و بر روی نوارهای زنجیر مانندی از پولاد حرکت میکند انگلیسی زره پوش اتومبیل زره پوش که با مسلسل و توپ مجهز است و بوسیله چرخهای محکم و سنگین خود میتواند در زمین ناهموار حرکت کند
فرهنگ لغت هوشیار
خشنود کردن، راضی کردن سختک (جفت) آمیزه ای سه تایی از زگال ئیدروژن و اکسیژن که در پوست شاخه های سبز به ویژه شاخه های بلوت یافت می شود و در چرمسازی به کار می رود جفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانه
تصویر تانه
تاری که جولاهگان برای بافتن مهیا کنند مقابل پود
فرهنگ لغت هوشیار
درنگ کردن، انتظار نمودن درنگ دیر کاری آهستگی سستی سستکاری گیاخن درنگ کردن ایست کردن آهسته کردن، سستی کردن تاخیر کردن، آهستگی درنگ، تاخیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تازش
تصویر تازش
تاختن تک و بوی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابش
تصویر تابش
تابیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانش
تصویر دانش
دانندگی، دانائی، علم و فضل و دانستن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رانش
تصویر رانش
راندن دور کردن، شکم روش اسهال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رانش
تصویر رانش
((نِ))
راندن، حرکت، جابجایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دانش
تصویر دانش
((نِ))
علم، معرفت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تانک
تصویر تانک
منبع بزرگ معمولاً استوانه ای جهت ذخیره مایعاتی مانند، آب، نفت و، از وسایط نقلیه جنگی زنجیردار که بدنه آن زره پوش و مجهز به توپ و مسلسل است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تابش
تصویر تابش
((بِ))
روشنی، فروغ، درخشش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توانش
تصویر توانش
استعداد، اقتدار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تازش
تصویر تازش
حمله، هجوم، تجاوز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دانش
تصویر دانش
علم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رانش
تصویر رانش
دفع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تابش
تصویر تابش
Luminescence, Radiance, Radiation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دانش
تصویر دانش
Knowledge
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تابش
تصویر تابش
светимость , сияние , радиация
دیکشنری فارسی به روسی