جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رانش

رانش

رانش
حرکت، جا به جا شدن مثلاً رانش زمین
در علم فیزیک دفع کردن دو چیز یکدیگر را
اِسهال، دفع مدفوع به صورت شل و آبکی که منجر به کم شدن آب بدن می شود، شِکَم رَوِش، زَحیر، تَرَدُّد، بیرون رَوِه، شِکَم رَوِه، هَیضِه
رانش
فرهنگ فارسی عمید

رانش

رانش
اسم مصدر از راندن. طرد. دفع. راندگی. رد. (ناظم الاطباء). راندن و دور کردن. (برهان) (آنندراج) ، رحلت و انتقال. (ناظم الاطباء) ، سلب مقابل ایجاب. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، معزولی، نفی. (ناظم الاطباء) ، اسهال. (این کلمه بصورت رونش در تداول عوام باقی مانده است در معنی اسهال). (یادداشت مؤلف).
- شربت رانش، مسهل:
امتحان را کارفرمای ای کیا
شربت رانش بده بهر نما.
مولوی
لغت نامه دهخدا

دانش

دانش
علم، تجربه، مجموعه اطلاعات یا آگاهی هایی که از طریق آموختن یا مطالعه به دست می آید
دانش
فرهنگ نامهای ایرانی

رامش

رامش
فراغت، آسودگی، راحتی، شادی، خوشی، لذت، حظ، آسودگی، آسایش، سرود، نغمه، نام هیربد زردشتی
رامش
فرهنگ نامهای ایرانی