حرکت، جا به جا شدن مثلاً رانش زمین در علم فیزیک دفع کردن دو چیز یکدیگر را اسهال، دفع مدفوع به صورت شل و آبکی که منجر به کم شدن آب بدن می شود، شکم روش، زحیر، تردّد، بیرون روه، شکم روه، هیضه
اسم مصدر از راندن. طرد. دفع. راندگی. رد. (ناظم الاطباء). راندن و دور کردن. (برهان) (آنندراج) ، رحلت و انتقال. (ناظم الاطباء) ، سلب مقابل ایجاب. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، معزولی، نفی. (ناظم الاطباء) ، اسهال. (این کلمه بصورت رونش در تداول عوام باقی مانده است در معنی اسهال). (یادداشت مؤلف). - شربت رانش، مسهل: امتحان را کارفرمای ای کیا شربت رانش بده بهر نما. مولوی