- تاثیم
- چفته بستن (چفته اتهام)، بزهکار دانستن گنهکار شمردن بزه مند کردن کسی را بگناه نسبت دادن
معنی تاثیم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هنایش، کارایی
پهناوراندن پهناور کردن
بوسه نهادن بوسه زدن
ده یک (زکوه) دادن، گردآوری داراک دارا گشتن، استوار کردن با اصل و استوار کردن با بنیاد کردن
اثر کردن، نشان گذاشتن در چیزی هنایش برگری در آیش کار سازی، نشان گذاشتن کارگر شدن کارگر افتادن کاری شدن، نشان گذاشتن اثر کردن، نفوذ کارگری، جمع تاثیرات
یکی کردن پس و پیش کاد گایی (کاد حرص)
بیوه کردن
تشنه کردن
آهنگ کردن، قصد کردن آهنگیدن آهنگ کردن (آهنگ قصد)
بیوه کردن
اثر گذاشتن در چیزی، اثر کردن، نفوذ، قدرت تاثیرگذاری
عنصر فلزی، کمیاب، نرم و قابل مفتول شدن که از ترکیبات آن برای تولید سم و در شیشه سازی و تجهیزات الکترونیکی استفاده می کنند
گناهکار تبه کار بزه مند بزه کار بزه گر مذنب مجرم عاصی، دروغگوی دروغزن، لقب ابوجهل، لقب یزد گرد پسر بهرام پادشاه ساسانی (در نزد عرب) بزه گر بزهکار
توبه کردن، باز ایستادن از گناه خستوییدن (اقرار اعتراف)، باز ایستادن از گناه پتتیدن (توبه کردن) باز ایستادن از گناه توبه کردن
بیوه شدن، زمانی بگذرد و ازدواج نکرده باشد فرصت، زمان، وقت
خودداری کردن و بازایستادن از گناه و توبه کردن
گناهکار، بزه کار
گناهکار، بزه کار