جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تأثیم

تاثیم

تاثیم
چفته بستن (چفته اتهام)، بزهکار دانستن گنهکار شمردن بزه مند کردن کسی را بگناه نسبت دادن
فرهنگ لغت هوشیار

تخثیم

تخثیم
پهناور گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

تلثیم

تلثیم
تلثم. (اقرب الموارد). رجوع به تلثم شود، بوسیدن و بوسه دادن چیزی را و این لفظ را به سین مهمله نوشتن خطاست. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

تجثیم

تجثیم
بر سینه بخوابانیدن. (زوزنی). بر سینه نشانیدن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، نشانه گردانیدن جانور را برای کشتن. (زوزنی). بستن جانور و با تیر و مانند آن او را نشانه کردن کشتن را. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا