جدول جو
جدول جو

معنی تأخی - جستجوی لغت در جدول جو

تأخی
((تَ أَ خّ))
برادری کردن دو گروه با هم
تصویری از تأخی
تصویر تأخی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تأخیر
تصویر تأخیر
((تَ))
دیر کردن، دیر آمدن، دیرکرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسخی
تصویر تسخی
سخاوت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بد مزگی دارا بودن مزه غیر مطبوع مقابل شیرینی، سختی بدی مقابل خوشی: (تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت) (گلستان)، ترشرویی بد خلقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمخی
تصویر تمخی
بیزاری، کناره گیری، گله کردن، بخشش خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توخی
تصویر توخی
صواب جستن
فرهنگ لغت هوشیار
با یکدیگر برادری کردن برادر گیری برادر شدن، خواهانیدن خواهان شدن برادری کردن دو گروه با هم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تأنی
تصویر تأنی
((تَ أَ نِّ))
درنگ کردن، سستی کردن، تأخیر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تأسی
تصویر تأسی
((تَ أَ سّ))
پیروی کردن، اقتدا کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تأذی
تصویر تأذی
((تَ أَ ذّ))
آزرده شدن، آزار دیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تأخر
تصویر تأخر
((تَ أَ خُّ))
پس ماندن، عقب افتادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تأتی
تصویر تأتی
((تَ أَ تّ))
آماده شدن، حاصل گشتن کار، دست دادن، فراهم آمدن، رفق و نرمی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تأبی
تصویر تأبی
((تَ أَ بّ))
سرکشی کردن، سرباز زدن، سرکشی، گردنکشی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلخی
تصویر تلخی
مقابل شیرینی، یکی از چهار طعم اصلی که ناگوار است مانند طعم لیموشیرینی که چند دقیقه در مجاورت هوا قرار بگیرد، کنایه از تلخ و دشوار بودن مثلاً تلخی زندگی، کنایه از سختی و بدی زندگانی، کنایه از ترش رو بودن، بدخلق بودن، کنایه از شراب، تریاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلخی
تصویر تلخی
Bitterness, Embitterment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
горечь , озлобление
دیکشنری فارسی به روسی
Bitterkeit, Verbitterung
دیکشنری فارسی به آلمانی
гіркота , озлобленість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ความขมขื่น , ความขม
دیکشنری فارسی به تایلندی
مرارةٌ , حقدٌ
دیکشنری فارسی به عربی
कड़वाहट , विषाद
دیکشنری فارسی به هندی
מרירות , מרירות
دیکشنری فارسی به عبری
쓴맛 , 씁쓸함
دیکشنری فارسی به کره ای
তিক্ততা , তিক্ততা
دیکشنری فارسی به بنگالی