- بیجوهر (جَ / جُو هََ)
ناهنرمند و نادان و بی عقل و هیچکاره. (آنندراج). کنایه از مردم بی هنر و بی عقل و هیچکاره باشد. (برهان). نادان و بی هنر و بی عقل. (ناظم الاطباء). بی هنر. هیچکاره، آنچه جوهر ندارد. (فرهنگ فارسی معین). عاری از جوهر:
چه راحت است مرا بی حضور حضرت تو
چه هستی است عرض را بطبع بی جوهر.
قاآنی.
و رجوع به جوهر شود
چه راحت است مرا بی حضور حضرت تو
چه هستی است عرض را بطبع بی جوهر.
قاآنی.
و رجوع به جوهر شود
