جدول جو
جدول جو

معنی بدگوهر

بدگوهر
(بَ گَ / گُو هََ)
بدذات و بداصل. (برهان قاطع) (هفت قلزم) (ناظم الاطباء) (از ولف). بدسرشت و بداصل. (آنندراج). هرچیز که اصلاًبد باشد. بدنژاد. (ناظم الاطباء). بی اصل. بی گوهر. بدنهاد. بدفطرت. نانجیب. (یادداشت مؤلف) :
چه باشد مرا گفت از این کشتنا
مگر کام بدگوهر آهرمنا.
فردوسی.
و رجوع به ترکیبات گوهر شود، ترشرویی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا