جدول جو
جدول جو

معنی بگو - جستجوی لغت در جدول جو

بگو
(بِ)
ده کوچکی است از دهستان درآگاه بخش سعادت شهرستان بندرعباس. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
بگو
پرحرف، پرسخن، وراج
متضاد: کم حرف
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بگو
بگو امر گفتن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برو
تصویر برو
(پسرانه)
بلوط (نگارش کردی: بهو)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بگونیا
تصویر بگونیا
گلی به رنگ های سرخ، قهوه ای، سفید و ارغوانی با بوتۀ کوتاه و ساقه های باریک توخالی که بومی مناطق گرمسیر است
بگونیای برگی: در علم زیست شناسی نوعی بگونیای زینتی بدون گل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بگونیای برگی
تصویر بگونیای برگی
در علم زیست شناسی نوعی بگونیای زینتی بدون گل
فرهنگ فارسی عمید
(بِ مَ)
از اتباع است. جدال لفظی. جر و بحث. مجادلۀ لفظی. گفت و شنود. مجادله. مشاجره. محاجه
لغت نامه دهخدا
(بِ گُ)
گیاهی از تیره بگونیاها با گلهای سرخ و سفید یا صورتی اصلش از آمریکای مرکزی است و در حدود چهارصد گونه از آن شناخته شده است. (از فرهنگ فارسی معین). انواع آن: پیازی. عادی. دائمی. برگی. رکس. معین التجاری. کرکی. شکوفه ای، به مصیبت دچار شدن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
جر و بحث کردن. مباحثه. مجادله. مشاجره. محاجه کردن. گفتگو کردن
لغت نامه دهخدا
(شَ)
خواننده و گوینده در شب. (از برهان) (از آنندراج). نطق کننده و خواننده در شب. (فرهنگ نظام) :
چو آن شبگو گرفتی راه شبدیز
شدندی جملۀ آفاق شبخیز.
نظامی.
بر آستان تو پیر زحل بود دربان
به حضرت تو بود ترک آسمان شبگو.
منصور شیرازی.
، نام مهتر و بزرگ پاسبانان باشد و او را چوبک زن هم میگویند. (برهان). مهتر پاسبانان که لفظ دیگرش چوبک زن است. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بگو نگو کردن
تصویر بگو نگو کردن
گفتگو کردن جر و بحث کردن مباحثه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی ک زولانه زاولانه آهنی که برپای ستوران بندند حلقه و زنجیری که دست و پای چهار پایان را بدان بندند بخاو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلو
تصویر بلو
آزمودن، دریافتن، آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطو
تصویر بطو
درنگی وآهستگی، گرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزو
تصویر بزو
قهر کردن، گردنکشی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیو
تصویر بیو
حشره ایست که پارچه های پشمین و مانند آنرا تباه سازد. عروس بیوگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بگو نگو
تصویر بگو نگو
گفتگو جر و بحث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آگو
تصویر آگو
بوم، جغد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بتو
تصویر بتو
گره چوب یا ساقه گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ببو
تصویر ببو
بی تجربه، جاهل، ابله
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی خدیش بانو درختی از تیره پروانه واران، که ارتفاعش تا 12 متر میرسد. در ضخامت بافتهای این گیاه ماده رنگینی بنام هماتین یا هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساختن رنگهای بنفش ظبی سرخ خاکستری و سیاه استخراج میگردد و در رنگرزی پارچه های ابریشمی و پشمی بکار میرود زیرا در این نوع پارچه ها رنگش ثابت تر است و در پارچه های پنبه یی و کتانی دوام کمتری دارد. اصل این گیاه از مکزیک و هندوراس و جزایر آنتیل و کادلوپ و مارتینیک میباشد درخت بقم چوب بقم شجره الخشب البقم بقم اسود بکم، (رنگرزی) رنگ استخراج شده از درخت بقم. ملکه مادر، عنوان زنان ارجمند خانم خاتون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبگو
تصویر شبگو
نطق کننده و خواننده در شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بگونیا
تصویر بگونیا
گلی زیبا به رنگهای سرخ، قهوه ای، سفید، ارغوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بگو مگو
تصویر بگو مگو
گفتگو جر و بحث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بگو مگو کردن
تصویر بگو مگو کردن
گفتگو کردن جر و بحث کردن مباحثه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بگه
تصویر بگه
بوقت بموقع مقابل بیگاه، صبح زود هنگام فجر. یا بگاه تر. زودتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بگوبخند
تصویر بگوبخند
((بُ بِ خَ))
گفتگوی همراه با شوخی و خنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بگومگو
تصویر بگومگو
((بُ مَ))
گفتگوی همراه با خشم، جر و بحث
فرهنگ فارسی معین
((بِ))
گیاهی است زینتی دارای گل های زیبای سرخ یا سفید یا صورتی این گیاه اصلش از آمریکای مرکزی است و در حدود 400 گونه از آن شناخته شده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اگو
تصویر اگو
گندابرو
فرهنگ واژه فارسی سره
بحث، جدل، جروبحث، دعوا، گفتگو، مباحثه، مجادله، مرافعه، مشاجره، نزاع لفظی
متضاد: صلح وصفا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شوخی، مزاح، شاد، شوخ، خنده رو، شوخ طبع
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شایعه، جار و جنجال بیهوده
فرهنگ گویش مازندرانی
بگوز از مصدر بگوزین
فرهنگ گویش مازندرانی
گفت، گفته شده
فرهنگ گویش مازندرانی