تمام. تمام و کمال. کلاً. تماماً. بالمره: ما بمردیم و بکلّی کاستیم بانگ حق آمد همه برخاستیم. مولوی. و رجوع به کل شود، خرمابن زودرس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
تمام. تمام و کمال. کلاً. تماماً. بالمره: ما بمردیم و بکلّی کاستیم بانگ حق آمد همه برخاستیم. مولوی. و رجوع به کل شود، خرمابن زودرس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
کناری، ویژگی هر چیزی که بتوان در جیب بغل جا داد مثلاً دفتر بغلی، دارای عادت در آغوش دیگران بودن مثلاً کودک بغلی، ظرف شیشه ای با دهانۀ باریک و بدنۀ مستطیل شکل برای نوشیدنی های الکلی
کناری، ویژگی هر چیزی که بتوان در جیب بغل جا داد مثلاً دفتر بغلی، دارای عادتِ در آغوش دیگران بودن مثلاً کودک بغلی، ظرف شیشه ای با دهانۀ باریک و بدنۀ مستطیل شکل برای نوشیدنی های الکلی
بحل. کلمه ای است که در طلب آمرزش و مغفرت و معذرت و عذرخواهی استعمال می کنند. (ناظم الاطباء). بخشودن. حلال کردن. خشنودی اظهار کردن بمعنی حلالی و حلیت خواستن. (فرهنگ شعوری). حلال بائی. تحلل. (یادداشت مؤلف). و رجوع به بحلی خواستن شود
بحل. کلمه ای است که در طلب آمرزش و مغفرت و معذرت و عذرخواهی استعمال می کنند. (ناظم الاطباء). بخشودن. حلال کردن. خشنودی اظهار کردن بمعنی حلالی و حلیت خواستن. (فرهنگ شعوری). حلال بائی. تحلل. (یادداشت مؤلف). و رجوع به بحلی خواستن شود
منسوب به بسل. عصفر و حنا. رجوع به الجماهر چ 1355 هجری قمری حیدرآباد دکن ص 176 شود، دوایی که مخصوص بچشم باشد، تعفین بعضی دواها. (ناظم الاطباء) منسوب به بسل که طایفه ای از قریش بیرون مکه بودند. (اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به بسل شود
منسوب به بسل. عصفر و حنا. رجوع به الجماهر چ 1355 هجری قمری حیدرآباد دکن ص 176 شود، دوایی که مخصوص بچشم باشد، تعفین بعضی دواها. (ناظم الاطباء) منسوب به بسل که طایفه ای از قریش بیرون مکه بودند. (اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به بسل شود
شیخ بالی خلیفه الصوفیه، وی یکی از شراح فصوص الحکم محیی الدین عربی است، او بسال 960 هجری قمری درگذشته است، او راست: رساله ای در قضا و قدر، و شرح حدیث: ’کنت کنزاً مخفیا’، (از کشف الظنون) بالی ابن علقمه پدر شمویل از انبیاء بنی اسرائیل بود و نسبت او این است: شمویل بن بالی بن عقمه بن یرخام بن الیهوبن تهوبن صوف، (از طبری از مجمل التواریخ و القصص ص 143 و 207) محمد سعید بالی دمشقی، او راست: ’تنویرالبصائر بسیره الشیخ طاهر’ این کتاب در سیرت شیخ طاهر جزایری است و در سال 1339 ه، ق، در دمشق بچاپ رسیده است، (از معجم المطبوعات)
شیخ بالی خلیفه الصوفیه، وی یکی از شراح فصوص الحکم محیی الدین عربی است، او بسال 960 هجری قمری درگذشته است، او راست: رساله ای در قضا و قدر، و شرح حدیث: ’کنت کنزاً مخفیا’، (از کشف الظنون) بالی ابن علقمه پدر شمویل از انبیاء بنی اسرائیل بود و نسبت او این است: شمویل بن بالی بن عقمه بن یرخام بن الیهوبن تهوبن صوف، (از طبری از مجمل التواریخ و القصص ص 143 و 207) محمد سعید بالی دمشقی، او راست: ’تنویرالبصائر بسیره الشیخ طاهر’ این کتاب در سیرت شیخ طاهر جزایری است و در سال 1339 هَ، ق، در دمشق بچاپ رسیده است، (از معجم المطبوعات)
خوش طبع بالی از طایفۀ تکلوو ظاهراً معاصر شاه عباس بوده است، خوش طبع و سپاهی منش و مصاحب است، این رباعی را به خودش نسبت میداد: می آمد، چهره از عرق تر کرده چوگان به کف و اسب طرب برکرده واندر خم زلفهای گردآلودش دلهای شکسته خاک برسر کرده، در استراباد در رکاب بدرخان به دست تراکمه کشته شد و جسدش هم به دست نیامد، (از تذکرۀ مجمع الخواص ص 124)، دعای نیک و آفرین کردن، دعای خوب گفتن، پس این کلمه از اضداد است، کار نیک کردن، (از آنندراج)، راهنمایی کردن، براه سپردن، هدایت کردن: پیوسته خیرخواهی دشمن طریق ماست بیراهه ای براه سپردن طریق ماست، ؟
خوش طبع بالی از طایفۀ تکلوو ظاهراً معاصر شاه عباس بوده است، خوش طبع و سپاهی منش و مصاحب است، این رباعی را به خودش نسبت میداد: می آمد، چهره از عرق تر کرده چوگان به کف و اسب طرب برکرده واندر خم زلفهای گردآلودش دلهای شکسته خاک برسر کرده، در استراباد در رکاب بدرخان به دست تراکمه کشته شد و جسدش هم به دست نیامد، (از تذکرۀ مجمع الخواص ص 124)، دعای نیک و آفرین کردن، دعای خوب گفتن، پس این کلمه از اضداد است، کار نیک کردن، (از آنندراج)، راهنمایی کردن، براه سپردن، هدایت کردن: پیوسته خیرخواهی دشمن طریق ماست بیراهه ای براه سپردن طریق ماست، ؟
نام جزیره ای در مشرق جاوه که بوسیلۀ ترعۀ بالی از جزیره لومبوک جدا می شود و از مهمترین و پرفعالیت ترین جزایر شبه جزیره سند محسوب می شود، جمعیت آن از یک ملیون و پانصد هزارتن افزون است، معادن مس و آهن فراوان دارد، محصول عمده آن برنج و پنبه و قهوه است، مهمترین مرتفعات آن 3414 گز است، و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1218 شود
نام جزیره ای در مشرق جاوه که بوسیلۀ ترعۀ بالی از جزیره لومبوک جدا می شود و از مهمترین و پرفعالیت ترین جزایر شبه جزیره سند محسوب می شود، جمعیت آن از یک ملیون و پانصد هزارتن افزون است، معادن مس و آهن فراوان دارد، محصول عمده آن برنج و پنبه و قهوه است، مهمترین مرتفعات آن 3414 گز است، و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1218 شود
منسوب به راس البغل یهودی. یا در هم بغلی. در هم ایرانی منسوب به راس البغل. -1 هر چیز که بتوان در زیر بغل جای داد از: دفتر و کتاب و غیره، هر چیز خرد و کوچک، بطری کوچک (مشروب)، بیماریی است شتران را که ران را بشکم مالند، شیشه کوچک پهن که در آن آب لیمو و جز آن کنند، نوعی از جرس، زنگ کر و کم صدا، مقدار غله ای که در زیر یک بغل جا میگیرد و بعنوان قسمتی از حق نجاری و حق آهنگری به نجار و آهنگر ده و قریه میرسد. در سال 8 -1327 ه ش. (1949 م) این مقدار به خرمن 5 من تبریز گندم و 5 من تبریز جو مصالحه شد، فندی در کشتی گیری یکی از فنون کشتی -10 (اصطلاح هندوستان) قرآن کوچکی که بسفر در بغل دارند
منسوب به راس البغل یهودی. یا در هم بغلی. در هم ایرانی منسوب به راس البغل. -1 هر چیز که بتوان در زیر بغل جای داد از: دفتر و کتاب و غیره، هر چیز خرد و کوچک، بطری کوچک (مشروب)، بیماریی است شتران را که ران را بشکم مالند، شیشه کوچک پهن که در آن آب لیمو و جز آن کنند، نوعی از جرس، زنگ کر و کم صدا، مقدار غله ای که در زیر یک بغل جا میگیرد و بعنوان قسمتی از حق نجاری و حق آهنگری به نجار و آهنگر ده و قریه میرسد. در سال 8 -1327 ه ش. (1949 م) این مقدار به خرمن 5 من تبریز گندم و 5 من تبریز جو مصالحه شد، فندی در کشتی گیری یکی از فنون کشتی -10 (اصطلاح هندوستان) قرآن کوچکی که بسفر در بغل دارند
این واژه راعمید در پیوند باحلال تازی دانسته محمد معین آن را در فرهنگ فارسی خود نیاورده واژه نامه های تازی به گفته فراهم آورنده غیاث هیچ یک این واژه رانیاورده اند و به درستی نیز نشان داده است که این واژه همان بهل پارسی برابربا} رها کن و بگذر {است بهل
این واژه راعمید در پیوند باحلال تازی دانسته محمد معین آن را در فرهنگ فارسی خود نیاورده واژه نامه های تازی به گفته فراهم آورنده غیاث هیچ یک این واژه رانیاورده اند و به درستی نیز نشان داده است که این واژه همان بهل پارسی برابربا} رها کن و بگذر {است بهل