جدول جو
جدول جو

معنی بچس - جستجوی لغت در جدول جو

بچس(بَ چَ)
نرمۀ بینی. پره های بینی. (انجمن آرای ناصری). بچش. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
بچس
بچس، چس بده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

وسیله ای معمولاً پلاستیکی یا چوبی با صفحۀ تخت دسته دار و میله های باریک که برای مرتب کردن موها به کار می رود، وسیله ای به همین شکل با تارهای متراکم که برای پاک کردن لباس ها به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوس
تصویر بوس
بوسه، بن مضارع بوسیدن، پسوند متصل به واژه به معنای بوسنده مثلاً آستان بوس، پابوس، دست بوس
بوس و کنار مثلاً کسی را در کنار یا در آغوش خود گرفتن و بوسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برس
تصویر برس
چوبی که در بینی شتر می کنند و ریسمان را به آن می بندند، مهار، مهار شتر، برای مثال چون گسستی مهار و ببریدی / زود بینی به بینی اندر برس (انوری - مجمع الفرس - برس)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برس
تصویر برس
میوه سرو کوهی درختی خودرو و بلند با برگ های مرکب که پوست آن مصرف دارویی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بچل
تصویر بچل
پچل، کثیف، پلید، کسی که تن و لباس خود را همیشه چرک و کثیف نگاه دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باس
تصویر باس
ویژگی صدای بم مرد، خوانندۀ مرد که صدای بم دارد، قسمتی از قطعۀ موسیقی که این خواننده اجرا می کند، مجموعه ای از خوانندگان گروه کر که صدای بم مردانه دارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باس
تصویر باس
شجاعت، دلیری، قوت، خشم، خوف، عذاب، شدت، سختی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بخس
تصویر بخس
ناقص، کم، اندک، زمینی که بدون آبیاری حاصل می دهد، زراعت دیم
پژمردن، رنجیدن، گداختن، بخسیدن، پخسیدن، پخس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بچه
تصویر بچه
کودک، طفل، فرزند، کنایه از کم تجربه، خام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بچم
تصویر بچم
بانظم وقاعده، به نظام، آراسته، مرتب
فرهنگ فارسی عمید
(بِ چَ)
خلاف نچسب. که بچسبد. چسبنده. مثل: فلانی آدم بچسبی نیست. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بچه
تصویر بچه
کدام، بکدام فرزند، کودک
فرهنگ لغت هوشیار
عذاب، قوت ودلیری فرانسوی نر آوا بم بیم، سختی، دلیری بمترین صدای مرد مقابل سیرانو. قوت دلیری شجاعت، خشم غضب، عذاب سختی شدت، بیم خوف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلس
تصویر بلس
مرجمک از دانه های خوردنی پلت عدس بلسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکس
تصویر بکس
غلبه کردن بر خصم و دشمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بئس
تصویر بئس
بلا، سختی، عذاب سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بچل
تصویر بچل
شخصی که پیوسته لباس خود را ضایع کند و چرک و ملوث سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقس
تصویر بقس
لاتینی تازی شده شمشاد، گزمازک از گیاهان شمشاد، گزمازک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برس
تصویر برس
مهار شتر مسواک مسواک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوس
تصویر بوس
بوسیدن، آمیختن تنگدستی و وخامت حال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهس
تصویر بهس
دلیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخس
تصویر بخس
کم واندک، ناقص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بچم
تصویر بچم
با نظام آراسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برس
تصویر برس
((بَ))
چوبی که در بینی شتر کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بوس
تصویر بوس
بوسه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بؤس
تصویر بؤس
((بُ))
تنگی، سختی، فشار، نعم و، نرمی و درشتی، سستی و سختی، ناز و تنگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برس
تصویر برس
((بُ رُ))
ابزاری برای مرتب کردن موی سر، ماهوت پاکن، مسواک، قلم موی درشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بخس
تصویر بخس
((بَ))
زراعت دیم، ارزان، ناچیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بأس
تصویر بأس
((بَ))
نیرو، شجاعت، خشم، غضب، سختی، شدت، بیم، ترس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بچل
تصویر بچل
((بَ چَ))
شخصی که پیوسته لباس خود را ضایع کند و چرک و ملوث سازد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بچه
تصویر بچه
((بَ چِّ))
کودک، طفل، فرزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باس
تصویر باس
بم ترین صدای مرد در موسیقی، بم ترین و بزرگترین ساز زهی در ارکستر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برس
تصویر برس
مسواک
فرهنگ واژه فارسی سره