- بَلِيغ
- شیوا، فصیح
معنی بَلِيغ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ولخرجی، مسرف
استاندار، یک نگهبان
اندک، کمی، کم، حدّاقلّ، ناکافی
پرشده، کامل
عالی، در
آگاه، دانستن
آشکار، روشن، مشهود، شفّاف
بسیار مهمّ، عالی، عظیم
ترکیب، مخلوط
دایره معارف، راهنمای، مدرک، راهنما، نشانه، اثباتی
منسوخ، فرسوده، کهنه، بدوی
بخیل، خسیس
جانشین، جایگزین
بی ضرر، بی گناه، سادگی
بی کلام، سعادت
درخشش
پایه ای، اساسی، خام، مینیمالیست، ساده
وحشی، زشت
دوربین، بصیرتی، عمیق، دلپذیر
ابزاری، به
تنبل، کند
چند، ناراضی
آخرین بودن، او ماند، ماندن
دست نخورده، اوایل
درخشان، زرق و برق دار
زرق و برق دار، جشن
آشنا، محبّت آمیز، اهلی، اهلی بودن
آشکار، روشن