جدول جو
جدول جو

معنی بوزکند - جستجوی لغت در جدول جو

بوزکند
ایوان، صفه
تصویری از بوزکند
تصویر بوزکند
فرهنگ فارسی عمید
بوزکند
(کَ)
صفه و ایوان و با رای قرشت هم بنظر آمده است. (برهان). ایوان و خانه است و با رای قرشت هم بنظر آمده. (آنندراج). صفه. و ایوان. (ناظم الاطباء). بوزگند. صفه. ایوان. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
بوزکند
((کَ))
صفه، ایوان
تصویری از بوزکند
تصویر بوزکند
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برزمند
تصویر برزمند
(پسرانه)
باشکوه، نام یکی از فرمانداران ایرانی که براسکندر شورید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پوزبند
تصویر پوزبند
دهان بند، تسمه های به هم دوختۀ شبیه کیسه که پوز جانوران گاز گیرنده مانند سگ و اسب و استر را در آن می کنند و می بندند تا نتوانند گاز بگیرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوزینه
تصویر بوزینه
نوعی میمون کوچک دم دار با ران های بی مو و سرخ رنگ که در آسیا و افریقا زیست می کند، انتر، بوزنه، بوزنینه، پوزینه، پهنانه، مهنانه، کبی، کپی، گپی، قرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لورکند
تصویر لورکند
زمینی که آن را سیلاب کنده و گود کرده باشد، لوره، لوشاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوزبند
تصویر کوزبند
شیوه ای در زراعت که بذر را روی پل می کارند تا هنگام آب دادن، آب روی آن را فرانگیرد و فقط به ریشه و پایین ساقه برسد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوزگند
تصویر گوزگند
جوزغند، هلو یا شفتالوی خشک کرده که درون آن را با مغز جوز پر کرده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوزخند
تصویر پوزخند
لبخندی که از روی تحقیر و استهزا به کسی بزنند، لبخند مسخره آمیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوکند
تصویر بوکند
عشقه، لبلاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوزغند
تصویر جوزغند
هلو یا شفتالوی خشک کرده که درون آن را با مغز جوز پر کرده باشند
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
دهی است از دهستان قزل گچیلو بخش ماه نشان شهرستان زنجان. دارای 592 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه تأمین می شود. صنایع دستی آن گلیم و جاجیم بافی. معدن نمک دارد و استخراج می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
بوزکند. (ناظم الاطباء). و رجوع به بوزکند شود، اسب جلد و تند و تیز. (برهان). مطلق اسب تند و تیز. (رشیدی). اسب تند و تیز. (جهانگیری) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (آنندراج). اسب تندرو. اسب جلد. (فرهنگ فارسی معین) :
پیش ستمکاره مکن پشت کوز
زآن که فراوان نزید اسب بوز.
امیرخسرو دهلوی.
، مردم تیزفهم و صاحب ادراک را نیز بطریق استعاره بوز گویند. چنانکه مردم بی ادراک کندفهم را کودن خوانند. و کودن، اسب گمراه پالانی باشد. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج). به استعاره مردم فهیم را گویند. چنانکه کودن که اسب پالانی بی ادراک است. (رشیدی). مردم تیزفهم صاحب ادراک. (ناظم الاطباء). مرد تیزهوش صاحب ادراک. مقابل کودن. (فرهنگ فارسی معین) :
شاگرد تو من باشم گر کودن اگر بوزم
تا زآن لب خندانت یک خنده بیاموزم.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(مَ)
گیاهی باشد بغایت خوشبوی. و با رای بی نقطه هم بنظر آمده است. (آنندراج) (ناظم الاطباء). گیاهی بغایت خوشبوی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
خانه ای را گویند که در زیر زمین کنند بجهت گوسفندان و مسافران. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). جایی که در زیر زمین کنند بجهت مسافران و گوسفندان. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
عشقه و لبلاب. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس). بوغند
لغت نامه دهخدا
تصویری از یوزغند
تصویر یوزغند
بانگ و آواز انسانی
فرهنگ لغت هوشیار
زمینی که آنرا سیلاب کنده باشد: ز ری تا دهستان و خوارزم و جند نوندی نبینی بجز لور کند. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوزبند
تصویر پوزبند
آلتی که بر پوزه خر وگاو و مانند آن بندند که از کشت نچرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوزخند
تصویر پوزخند
لبخند مسخره آمیز
فرهنگ لغت هوشیار
هلو یا شفتالوی خشک کرده که مغز گردو در میان آن آکنده باشند جوز آگند جوزغند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوزینا
تصویر بوزینا
بوزینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوم کند
تصویر بوم کند
جایی که در زیر زمین کنند به جهت مسافران و گوسفندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزومند
تصویر بزومند
گناهکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوز کند
تصویر بوز کند
صفه ایوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوزینه
تصویر بوزینه
مراد میمون است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لورکند
تصویر لورکند
((کَ))
زمینی که سیلاب آن را کنده و گود کرده باشد، لوره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوزگند
تصویر گوزگند
((گَ))
ضرطه بد بو، کنایه از سخنان لاف و گزاف و هرزه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جوزغند
تصویر جوزغند
((غَ))
جوزاغند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوزخند
تصویر پوزخند
((خَ))
لبخند تمسخرآمیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بوزینه
تصویر بوزینه
((نِ))
میمون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پوزخند
تصویر پوزخند
Sneer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پوزخند
تصویر پوزخند
насмешка
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پوزخند
تصویر پوزخند
höhnisches Lächeln
دیکشنری فارسی به آلمانی