جدول جو
جدول جو

معنی لورکند

لورکند((کَ))
زمینی که سیلاب آن را کنده و گود کرده باشد، لوره
تصویری از لورکند
تصویر لورکند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با لورکند

لورکند

لورکند
زمینی که آن را سیلاب کنده و گود کرده باشد، لوره، لوشاره
لورکند
فرهنگ فارسی عمید

لورکند

لورکند
زمینی که آنرا سیلاب کنده باشد: ز ری تا دهستان و خوارزم و جند نوندی نبینی بجز لور کند. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

لورکند

لورکند
پشته و زمینی را گویند که آن را سیلاب کنده باشد، چه لور به معنی سیلاب هم آمده است و در فرهنگ سروری این لغت به معنی آب آمده است. (برهان). مغاک که از سیل بر زمین پیدا میشود. (غیاث). سیلاب کند:
ز ری تا دهستان و خوارزم و جند
نوندی نبینی بجز لورکند.
نظامی.
در هر یکی از این عدد شصت روشن است
آنها که تعبیه است در این تیره لورکند.
عمید لوبکی
لغت نامه دهخدا

پورکند

پورکند
طاق و ایوان و منزل را گویند و به این معنی با زاء نقطه دار هم بنظر آمده است و در بعض لغت نامه ها آن را گنبدخانه و طاق منزل گفته اند. رجوع به پوزکند شود
لغت نامه دهخدا

بورکند

بورکند
بوزکند. (ناظم الاطباء). و رجوع به بوزکند شود، اسب جلد و تند و تیز. (برهان). مطلق اسب تند و تیز. (رشیدی). اسب تند و تیز. (جهانگیری) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (آنندراج). اسب تندرو. اسب جلد. (فرهنگ فارسی معین) :
پیش ستمکاره مکن پشت کوز
زآن که فراوان نزید اسب بوز.
امیرخسرو دهلوی.
، مردم تیزفهم و صاحب ادراک را نیز بطریق استعاره بوز گویند. چنانکه مردم بی ادراک کندفهم را کودن خوانند. و کودن، اسب گمراه پالانی باشد. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج). به استعاره مردم فهیم را گویند. چنانکه کودن که اسب پالانی بی ادراک است. (رشیدی). مردم تیزفهم صاحب ادراک. (ناظم الاطباء). مرد تیزهوش صاحب ادراک. مقابل کودن. (فرهنگ فارسی معین) :
شاگرد تو من باشم گر کودن اگر بوزم
تا زآن لب خندانت یک خنده بیاموزم.
مولوی
لغت نامه دهخدا

شورکند

شورکند
دهی از دهستان نازلو بخش حومه شهرستان ارومیه است و 106 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا