جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با جوزغند

جوزغند

جوزغند
هلو یا شفتالوی خشک کرده که مغز گردو در میان آن آکنده باشند جوز آگند جوزغند
فرهنگ لغت هوشیار

جوزغند

جوزغند
هلو یا شفتالوی خشک کرده که درون آن را با مغز جوز پر کرده باشند
جوزغند
فرهنگ فارسی عمید

جوزاغند

جوزاغند
پارسی تازی گشته گوزاگند گوزاغند شفتالوی خشکانده که میان آن را با مغز گردکان و شکر آگنده اند هلو یا شفتالوی خشک کرده که مغز گردو در میان آن آکنده باشند جوز آگند جوزغند
فرهنگ لغت هوشیار

جوزاغند

جوزاغند
هلو یا شفتالوی خشک کرده که مغز گردو در میان آن آکنده باشند
جوزاغند
فرهنگ فارسی معین

یوزغند

یوزغند
بانگ و آواز انسانی. (ناظم الاطباء). اما بر اساسی نمی نماید. رجوع به معنی بعد شود، نعره و فریاد پلنگ. (ناظم الاطباء). ظاهراً مخفف یوززغند باشد
لغت نامه دهخدا

جوزینج

جوزینج
پارسی تازی گشته گوزینه خوراکی که از مغز گردکان یا گردو پزند
جوزینج
فرهنگ لغت هوشیار

جوز قند

جوز قند
پارسی تازی گشته گوزاگند گوزاغند شفتالوی خشکانده که میان آن را با مغز گردکان و شکر آگنده اند
فرهنگ لغت هوشیار