انگاره. دخل و خرج مملکت. مجموع درآمدها و هزینه های یک کشور، یک وزارتخانه، یک اداره، یک مؤسسه و یا شخص خاص. صورت برآورد جمع و خرج یک وزارتخانه، یک اداره، یک بنگاه. مادۀ اول قانون محاسبات عمومی مصوب اسفندماه 1312 بودجه را چنین تعریف کرده است: بودجه لایحۀ پیش بینی کلیۀ عواید و مخارج است برای مدت یک سال شمسی (سنۀ مالی) که بتصویب مجلس شورای ملی رسیده باشد. (فرهنگ فارسی معین)
انگاره. دخل و خرج مملکت. مجموع درآمدها و هزینه های یک کشور، یک وزارتخانه، یک اداره، یک مؤسسه و یا شخص خاص. صورت برآورد جمع و خرج یک وزارتخانه، یک اداره، یک بنگاه. مادۀ اول قانون محاسبات عمومی مصوب اسفندماه 1312 بودجه را چنین تعریف کرده است: بودجه لایحۀ پیش بینی کلیۀ عواید و مخارج است برای مدت یک سال شمسی (سنۀ مالی) که بتصویب مجلس شورای ملی رسیده باشد. (فرهنگ فارسی معین)
وجودداشته و هستی داشته. (ناظم الاطباء). وجودداشته. موجود. (فرهنگ فارسی معین) : ای به ازل بوده و نابوده ما وی به ابد مانده و فرسوده ما. نظامی. ورای همه بوده ای بود او همه رشتۀ گوهرآمود او. نظامی.
وجودداشته و هستی داشته. (ناظم الاطباء). وجودداشته. موجود. (فرهنگ فارسی معین) : ای به ازل بوده و نابوده ما وی به ابد مانده و فرسوده ما. نظامی. ورای همه بوده ای بود او همه رشتۀ گوهرآمود او. نظامی.
پرنده ای است که آنرا تیهو میگویند و بعضی گویند پرنده ای است که شبیه به تیهو لیکن کوچکتر از او است و آنرا بعربی سلوی خوانند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). سیرک. بدیده. ورتیج. سمانه. سمانی. بلدرچین. قتیل الرعد. (یادداشت بخطمؤلف) : و طعام، سخت لطیف و نازک و اندک باید و دراج و تیهوج موافق تر و بودنه همه بیماریهای معده را... سخت سودمند است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
پرنده ای است که آنرا تیهو میگویند و بعضی گویند پرنده ای است که شبیه به تیهو لیکن کوچکتر از او است و آنرا بعربی سلوی خوانند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). سیرک. بدیده. ورتیج. سمانه. سمانی. بلدرچین. قتیل الرعد. (یادداشت بخطمؤلف) : و طعام، سخت لطیف و نازک و اندک باید و دراج و تیهوج موافق تر و بودنه همه بیماریهای معده را... سخت سودمند است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
بروش. بمنوال. بطور. بطرز: بوجه اتم و اکمل. به این معنی لازم الاضافه است. (فرهنگ فارسی معین). مأخوذ از عربی. بطریق و بروش و بمنوال و بطور و بطرز. (ناظم الاطباء)
بروش. بمنوال. بطور. بطرز: بوجه اتم و اکمل. به این معنی لازم الاضافه است. (فرهنگ فارسی معین). مأخوذ از عربی. بطریق و بروش و بمنوال و بطور و بطرز. (ناظم الاطباء)