جدول جو
جدول جو

معنی بوالحزن - جستجوی لغت در جدول جو

بوالحزن
محزون اندوهگین: (اندک اندک آب بر آتش بزن تا شود نار تو نور ای بوالحزن خ) (مثنوی)
تصویری از بوالحزن
تصویر بوالحزن
فرهنگ لغت هوشیار
بوالحزن
دارای حزن، محزون، اندوهگین، مایۀ حزن و اندوه
تصویری از بوالحزن
تصویر بوالحزن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

خداوند (امر یا صفت) نیکو (کینه اشخاص قرار گیرد گاه بصورت عام و شخص نامعین استعمال شود) : (گفت ای ایبک بیاور آن رسن تا بگویم من جواب بوالحسن) (مثنوی)، اسم خاص) کینه علی بن ابی طالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابوالحسن
تصویر ابوالحسن
(پسرانه)
پدر حسن، کنیه علی (ع)، نیز کنیه طاووس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بوالحکم
تصویر بوالحکم
خردمند، دارای خرد، عاقل، دانا، هوشیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واحزن
تصویر واحزن
در حال اندوه می گویند، افسوس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واحزن
تصویر واحزن
واحزنا: پیش چنین تحفه کو تمیه عقل است واحزن از جان بو تمام برآمد
فرهنگ لغت هوشیار