جدول جو
جدول جو

معنی بهود - جستجوی لغت در جدول جو

بهود(بُ)
هر چیزی نیم سوخته که از نزدیک شدن به آتش زردرنگ شده باشد. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بسود
تصویر بسود
(پسرانه)
دارای فایده (نگارش کردی: بهسوود)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهبد
تصویر بهبد
(پسرانه)
نگهبان، مرکب از به (بهتر، خوبتر) + بد (پسوند اتصاف)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهسود
تصویر بهسود
(پسرانه)
از نامهای زمان ساسانیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یهود
تصویر یهود
یهودی، بنی اسرائیل، پیروان حضرت موسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فهود
تصویر فهود
فهدها، یوزپلنگ ها، جمع واژۀ فهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جهود
تصویر جهود
یهود، یهودی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عهود
تصویر عهود
عهدها، پیمان ها، قراردادها، روزگارها، ضمان ها، منشورها، جمع واژۀ عهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنود
تصویر بنود
بندها، مقررات، قیود، تدارکات، جمع واژۀ بند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برهود
تصویر برهود
چیزی که نزدیک به سوختن رسیده و حرارت آتش، رنگ آن را تغییر داده باشد، نیم سوخته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهوش
تصویر بهوش
بهوش بودن، بهوش بودن مثلاً کنایه از هوشیار بودن، برای مثال بهوش بودم از اول که دل به کس نسپارم / شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم (سعدی۲ - ۵۰۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهود
تصویر شهود
شاهدها، حاضر شدن، جمع واژۀ شاهد، دیدن چیزی، گواه شدن، در تصوف آشکاری حقایق در دل، مشاهدۀ حق در ضمیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهبود
تصویر بهبود
به بودن، خوب بودن، تندرستی، سلامت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سهود
تصویر سهود
ریدک ریتک نوجوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برهود
تصویر برهود
چیزی که نزدیک بسوختن رسیده و حرارت آتش رنگ آنرا تغییر داده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
بنی اسرائیل، پیروان حضرت موسی (ع) کسی که دریهودیه متولدشده باشد، کسی که ازعقاب ساکنان آن ناحیت بود. یهوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهود
تصویر شهود
حاضر شدن، آشکارا، دیدن، مقابل غیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عهود
تصویر عهود
زمانها و پیمانها و سوگندها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برود
تصویر برود
خنک، خنک کننده، جامه پرزه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فهود
تصویر فهود
جمع فهد، یوزان جمع فهد یوزان پوزپلنگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلود
تصویر بلود
شهر نشینی، شهر سازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخود
تصویر بخود
بخویش، خویشتن، باختیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهوش
تصویر بهوش
هوشیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهبود
تصویر بهبود
ترقی تدریجی، بهتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهود
تصویر جهود
کلیمی، یهودی اسرائیلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهود
تصویر تهود
یهودیگری، نیکوکاری، آهستگی در سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برهود
تصویر برهود
((بَ))
نیم سوخته، چیزی که نزدیک به سوختن رسیده و حرارت آتش رنگ آن را تغییر داده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهبود
تصویر بهبود
((بِ))
خوب شدن، نیکو شدن، سلامت، تندرستی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جهود
تصویر جهود
((جُ))
یهود، یهودی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهود
تصویر شهود
((شُ))
حاضر شدن، دیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهود
تصویر شهود
جمع شاهد، گواهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عهود
تصویر عهود
((عُ))
جمع عهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یهود
تصویر یهود
((یَ))
بنی اسرائیل، پیروان حضرت موسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهرود
تصویر بهرود
سیحون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بهبود
تصویر بهبود
Betterment, Recuperation
دیکشنری فارسی به انگلیسی