معنی جهود
جهود
((جُ))
یهود، یهودی
تصویر جهود
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با جهود
جهود
جهود
کلیمی، یهودی اسرائیلی
فرهنگ لغت هوشیار
جهود
جهود
یهود، یهودی
فرهنگ فارسی عمید
جهود
جهود
یهودی، جهود
فرهنگ گویش مازندرانی
جحود
جحود
نیگری ناسپاسی انکار کردن امری را دیده و دانسته منکر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
جدود
جدود
جمع جد، نیاکان
فرهنگ لغت هوشیار
جلود
جلود
جمع جلد، پوست ها جمع جلد پوستها
فرهنگ لغت هوشیار
جمود
جمود
یخ بستن، جامد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
جیود
جیود
جمع جید، گردن ها جمع جید گردنها
فرهنگ لغت هوشیار
جنود
جنود
جمع جند، پارسی تازی گشته گندها سپاهان جمع جند لشکرها سپاهها
فرهنگ لغت هوشیار