معنی بسود
بسود
(پسرانه)
دارای فایده (نگارش کردی: بهسوود)
تصویر بسود
فرهنگ نامهای ایرانی
واژههای مرتبط با بسود
بهسود
بهسود
از نامهای زمان ساسانیان
فرهنگ نامهای ایرانی
حسود
حسود
رشکوند، چشم تنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
اسود
اسود
سیاه، بزرگتر قوم، ماهی سیاه، بزرگ، ضد ابیض زشت تر
فرهنگ لغت هوشیار
برود
برود
خنک، خنک کننده، جامه پرزه دار
فرهنگ لغت هوشیار
بسوی
بسوی
بسمت بطرف بمقابلبجهت، بعلت برای. توضیح لازم الاضافه است
فرهنگ لغت هوشیار
بسول
بسول
دلیر پهلوان سر کگی ترش شدن می، دلیری
فرهنگ لغت هوشیار
بسوق
بسوق
بلند شدن
فرهنگ لغت هوشیار
بسور
بسور
غلبه نمودن، روی ترش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بسوده
بسوده
دست زده دست نهاده شده، مالیده، لمس کرده شده، ساییده شده
فرهنگ لغت هوشیار