جدول جو
جدول جو

معنی بهرام - جستجوی لغت در جدول جو

بهرام
(پسرانه)
پیروز، فاتح، ایزد پیروزی درآئین زردشت، لقب برخی از پادشاهان ساسانی، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد
تصویری از بهرام
تصویر بهرام
فرهنگ نامهای ایرانی
بهرام
مریخ، روز بیستم از هر ماه خورشیدی، برای مثال ای روی تو به خوبی افزون ز مهر و ماه / بهرام روز بادۀ بهرام رنگ خواه (مسعودسعد - ۵۴۹)، در ایران باستان، فرشتۀ موکل بر مسافران
تصویری از بهرام
تصویر بهرام
فرهنگ فارسی عمید
بهرام
(بَ)
نام روز بیستم از هر ماه شمسی. (برهان) (آنندراج) (غیاث) (رشیدی) (انجمن آرا) (جهانگیری) :
نگه دار از ماه بهرام روز
برو تا در مرو گیتی فروز.
فردوسی.
همی بود تا روز بهرام بود
که بهرام را آن نه پدرام بود.
فردوسی.
ای روی تو بخوبی افزون ز مهر و ماه
بهرام روز باده و بهرام رنگ خواه.
مسعود.
لغت نامه دهخدا
بهرام
(بَ)
وهرام (پهلوی). بهرام یا وهرام نام چند تن از شاهان ساسانی است. (فرهنگ فارسی معین) ، چیزی را از خوف عشار و جز آن از راه غیرمسلوک آوردن. منه حدیث الحجاج انه اتی بجراب لؤلؤ بهرج، ای عدل به عن الطریق المسلوک. (منتهی الارب) (از آنندراج). قاچاق کردن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
بهرام
نام روز بیستم از هرماه شمسی
تصویری از بهرام
تصویر بهرام
فرهنگ لغت هوشیار
بهرام
((بَ))
در آیین زردشتی یکی از ایزدان است وی یار ایزدمهر و پاسبان عهد و پیمان و موکل به روز بیستم هر ماه شمسی (موسوم به بهرام) است
فرهنگ فارسی معین
بهرام
مریخ
تصویری از بهرام
تصویر بهرام
فرهنگ واژه فارسی سره
بهرام
مریخ
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیرام
تصویر بیرام
(پسرانه)
بایرام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهنام
تصویر بهنام
(پسرانه)
مشهور، نیک نام، دارای نام نیک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهفام
تصویر بهفام
(پسرانه)
مرکب از به (بهتر یا خوب) + فام (رنگ)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهرام
تصویر شهرام
(پسرانه)
شاهرام، شاه شاد و خوشحال، معادل فارسی میکائیل، شه به معنای شاه و والا مرتبه و رام نام فارسی فرشته ای موکول بر سعادت و روزی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهرامه
تصویر بهرامه
(دخترانه)
ابریشم، بیدمشک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وهرام
تصویر وهرام
(پسرانه)
پیروز، فاتح، ایزد پیروزی درآئین زردشت، لقب برخی از پادشاهان ساسانی، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهرام
تصویر مهرام
(پسرانه)
رام شده ماه، ماه آرام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باهرام
تصویر باهرام
(پسرانه)
پیروز، فاتح، ایزد پیروزی درآئین زردشت، لقب برخی از پادشاهان ساسانی، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهراد
تصویر بهراد
(پسرانه)
مرکب از به (خوب یا بهتر) + راد (بخشنده)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وهرام
تصویر وهرام
بهرام، مریخ، روز بیستم از هر ماه خورشیدی، در ایران باستان، فرشتۀ موکل بر مسافران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهرامه
تصویر بهرامه
ابریشم، تاری بسیار نازک و محکم که از باز کردن پیلۀ کرم ابریشم تهیه می شود و در صنایع نساجی و تهیۀ تار بعضی از سازهای موسیقی به کار می رود، بریشم، دمسق، سیلک، پناغ، دمسه، قزّ، کناغ، حریر، کج
جامۀ سبز
بیدمشک، درختی شبیه درخت بید با پوست صاف و برجستگی های تیز در زیر آن، از شکوفه های معطر آن که همین بیدمشک نام دارد عرقی بنام شربت عرق بیدمشک تهیه میشود که ملیّن و مقوی قلب و معده است، بهرامج، گربه بید، گربکو، بیدموش، مشک بید، پله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهرامن
تصویر بهرامن
بهرمان، پارچۀ ابریشمی رنگارنگ
در علم زیست شناسی کاجیره
سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، گنجار، آلگونه، آلغونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، گلغونه، ولغونه، لغونه، والگونه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهرامج
تصویر بهرامج
بیدمشک، درختی شبیه درخت بید با پوست صاف و برجستگی های تیز در زیر آن، از شکوفه های معطر آن که همین بیدمشک نام دارد عرقی بنام شربت عرق بیدمشک تهیه میشود که ملیّن و مقوی قلب و معده است، گربکو، بهرامه، مشک بید، پله، گربه بید، بیدموش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدرام
تصویر بدرام
سرکش، نافرمان، برای مثال چرخ «بدرام» تا که شد رامش / از کواکب چو خلد شد بدرام (شمس فخری - مجمع الفرس - بدرام)، حیوانی که به آسانی رام نشود
پدرام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اهرام
تصویر اهرام
هرم ها، اجسام مخروطی شکل با مثلث هایی که همه به یک راس مشترک منتهی شوند، جمع واژۀ هرم
فرهنگ فارسی عمید
(بَ مَ)
نوعی از یاقوت سرخ باشد. (برهان). یاقوت سرخ باشد و آنرا بهرمان نیز گویند. (آنندراج). یاقوت. (رشیدی). رجوع به بهرامج شود، برداشتن حاصل زراعت، سهم گرفتن، عمل بفروش رساندن محصول کارخانه یا معدن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(بَ مَ)
بهرامه است که بیدمشک باشد و آن گلی است معروف. (برهان). بیدمشک و آن دو قسم است سرخ و سبز و هر دو بوی خوش دارد و این معرب بهرامه است. (آنندراج). مأخوذ از پارسی، بیدمشک. (ناظم الاطباء). بید مشک است که خلاف بلخی نامند. (فهرست مخزن الادویه). بید مشک. خلاف بلخی. گربه بید. (یادداشت بخط مؤلف). بهرامه معرب میشود به بهرم و بهرمان و بهرامج و با آن لباس رنگ میکنند. رنگ آن قرمز است و هندی آن زرد است. آنرا رنف نیز گویند که معروف به خلاف بلخی است. رجوع به الجماهر بیرونی ص 35 و 36 شود
لغت نامه دهخدا
(بَ مَ / مِ)
جامۀ سبز. (برهان). جامۀ سبز و بهرامج معرب بهرامه است. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(بَ)
منسوب به بهرام. رجوع به بهرامی شود، سود دادن. فائده دادن
لغت نامه دهخدا
(بَ)
ابوالحسن علی سرخسی. از شاعران عصر اول غزنوی است او در علوم ادبی ماهر و معروف به ود. او راست: ’غایهالعروضین’ یا ’غایهالعروضیین’. ’کنزالقافیه’ و ’خجسته نامه’... وفاتش ظاهراً در اوایل قرن پنجم اتفاق افتاده است. (از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به ابوالحسن بهرامی در همین لغت نامه و مجمع الفصحا ج 1 ص 173 و حاشیۀ چهارمقالۀ عروضی و لباب الالباب ج 2 ص 55 و 57 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بهرامج
تصویر بهرامج
پارسی تازی شده بهرامه بید مشک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهرامن
تصویر بهرامن
پارچه ابریشمی رنگارنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیرام
تصویر بیرام
ویران، ویرانه، بیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهنام
تصویر بهنام
خوشنام، نیکنام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهرام
تصویر اهرام
اجسام مخروطی شکل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهرام
تصویر اهرام
جمع هرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بدرام
تصویر بدرام
((بَ))
وحشی، سرکش
فرهنگ فارسی معین