معنی بهنام - فرهنگ نامهای ایرانی
واژههای مرتبط با بهنام
بهنام
- بهنام
- نیک نام. خوشنام. (فرهنگ فارسی معین) ، خوب و نیکو. قال اﷲتعالی: من کل زوج بهیج. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). زیبا. (ترجمان القرآن). خوب و خوبروی. (زمخشری) ، باشکوه. (ترجمان القرآن)
لغت نامه دهخدا
بهناز
- بهناز
- خوش ناز و ادا، با ناز و کرشمه، مرکب از به (زیباتر، خوبتر) + ناز (کرشمه، غمزه)
فرهنگ نامهای ایرانی
بینام
- بینام
- بی اسم بدون نام، نوعی شرکت که بنام هیچیک از شرکا نامیده نمیشود بلکه بنام شیئی که تجارت کنند خوانده شود مانند شرکت بینام پشم و پوست
فرهنگ لغت هوشیار