جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اهرام

اهرام

اهرام
هِرَم ها، اجسام مخروطی شکل با مثلث هایی که همه به یک راس مشترک منتهی شوند، جمعِ واژۀ هِرَم
اهرام
فرهنگ فارسی عمید

اهرام

اهرام
پیر و کلان سال گردانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). سخت پیر کردن. (تاج المصادر بیهقی). پیر کردن.
لغت نامه دهخدا

اهرام

اهرام
جَمعِ واژۀ هَرَم که تثنیۀ آن هرمان باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به هرم شود.
لغت نامه دهخدا

اهرام

اهرام
نام محلی کنار راه شیراز به بوشهر میان کلیه و بوشهر در 233هزارگزی شیراز واقع شده است. (یادداشت بخط مؤلف) ، مجازاً، به معنی توپ آهنین است که از آلات معظمۀ جنگ است. (از انجمن آرا) :
اهریمن رویینه تن تنین آهن پیرهن
آتش فشانان از دهن چون کام اژدرها شده.
؟ (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

شهرام

شهرام
شاهرام، شاه شاد و خوشحال، معادل فارسی میکائیل، شه به معنای شاه و والا مرتبه و رام نام فارسی فرشته ای موکول بر سعادت و روزی است
شهرام
فرهنگ نامهای ایرانی

وهرام

وهرام
پیروز، فاتح، ایزد پیروزی درآئین زردشت، لقب برخی از پادشاهان ساسانی، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد
وهرام
فرهنگ نامهای ایرانی