- بنادر
- جمع بندر، پارسی تازی شده بندرها جمع بندر بندرها شهرهای واقع در کنار دریا
معنی بنادر - جستجوی لغت در جدول جو
- بنادر
- بندرها، بندرگاه ها، جمع واژۀ بندر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع بندار، پارسی تازی شده بندارها
آکاژور
پارسی تازی شده بندار ریشه دار، کیسه دار خانه دار صاحب تجمل و مکنت مایه دار، مالک صاحب ملک (بیشتر در خراسان)، کسی که خراج جنسی را بطور عمده میخرد، کسی که پیشه اش مالداری و باغداری و فروش محصول باغ و باغتره است، دارو فروش دوافروش، اسب فروش، آنکه چیزی را نگاه دارد تا بقیمت گرانتر بفروشدگرانفروش، تاجر معدن، متصدی چاپارخانه صاحب برید، سردار قشون سالار، گمرکچی، موکل اخذ مالیات از بارها و بنه ها، ذخیره، انبار، ثابت مقرر، جامد سخت، اصلی اصیل، باهوش دانا
پارسی تازی شده بلادور بلادر بلادور زیور آلات زنان
ریشه دار، گود
معمار، کارگر، بنا
جمع بندک، خشتک ها خشتک های پیراهن
جمع بندق، گروهه های گلی کلوخ ها، جمع بندقیه، تفنگ ها، گروهه ها
زیرا
جمع بادره، تیزی ها تندی ها، جوانه ها جمع بادره تیزیها حدتها
دلیر، شجاع، دلاور
پسر یا مردی که در پدر و مادر یا یکی از آن دو با شخص مشترک باشد اخ اخوی داداش بردر یا برادر پدر. عم عمو. یا برادر حقیقی. برادر از یک پدر و یک مادر. یا برادر دینی. هم کیش هم مذهب. یا برادر رضاعی. پسر یا مردی که با شخص از یک پستان شیر خورده باشد پسر دایه شخص. یا برادر شوهر. مردی که اخوی شوهر زنی باشد خوسره. یا برادر مادر. دایی خال خالو
جمع اندر، خرمنگاه ها جایی که در آن خرمن کنند
شجاع، دلیر، دلاور، پهلوان
تیزی های خشم، شتاب زدگی ها، جمع واژۀ بادر، بادرها، جمع واژۀ بادره، بادره
معمار، بنا، کارگر ساختمانی
بندق ها، گلوله ها، جمع واژۀ بندق
زینت آلات زنان، زیورآلات عروس
گیاهی درختی، کوتاه و بومی هند با میوه ای سیاه رنگ که مصرف دارویی دارد
گیاهی درختی، کوتاه و بومی هند با میوه ای سیاه رنگ که مصرف دارویی دارد
پسری که با دختر یا پسر دیگر از یک پدر و مادر باشد، نسبت به آن پسر یا دختر برادر است، داداش
هر چیز ریشه دار، بیخ دار، گود، ژرف، دمل بزرگ و سخت
دارای باغ و ملک بسیار، بنه دار، مال دار، مایه دار، سرمایه دار، کسی که مالیات یک ناحیه را جمع آوری می کرده
((بَ دَ یا دُ))
فرهنگ فارسی معین
زینت آلات زنان، زرینه و پیرایه زنان (عموماً)، زرینه ای که زنان بر سر بندند (خصوصاً)
((بُ))
فرهنگ فارسی معین
مالدار، مایه دار، کیسه دار، خانه دار، دوا فروش، ری شه دار، نام طبقه ای از طبقات عالی اجتماعی در قدیم که لباس مخصوص به خود را داشتن
خرمن های جو یا گندم
محلی است که قافله و تجار در آن جا بسیار آمد و رفت می کنند، شهری که بر کناره دریای محیط واقع باشد