بنادق بنادق جَمعِ واژۀ بُندُق. گلولۀ گلین و مانند آن که می اندازند. یکی آن بندقه. (منتهی الارب) (آنندراج) ، اطراف. قوله تعالی: و اضربوا منهم کل بنان (قرآن 12/8). (مهذب الاسماء نسخه خطی) (نشوءاللغه) لغت نامه دهخدا
بنادر بنادر جمع بندر، پارسی تازی شده بندرها جمع بندر بندرها شهرهای واقع در کنار دریا فرهنگ لغت هوشیار
خنادق خنادق خندق ها، گودال عریض و عمیقی که برای جلوگیری از حمله های دشمن یا برگرداندن سیل گرداگرد شهر یا قلعه حفر می کردند، جمعِ واژۀ خندق فرهنگ فارسی عمید